loading...

درمان و رهایی

درمان بيماري اعتياد با روش DST

بازدید : 304
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 22:36

جمعه شانزدهم آبان ۱۳۹۹ - 14:16 - همسفرمیلادعیدی -

جلسه هفتم از دوره چهاردهم لژیون سردار خانم‌های مسافر شعبه آکادمی، با استادی مسافر روناک، نگهبانی مسافر میترا و دبیری مسافر مرجان، با دستور جلسه «مال و اموال من مال چه کسی است؟» یکشنبه مورخ 20 مهر ماه 1399 ساعت ۱۱ صبح برگزار شد.

سخنان استاد:

سلام دوستان روناک هستم یک مسافر. بسیار خوشحالم از اینکه در جمع شما قرار دارم. از خانم میترا سپاسگزارم که استادی جلسه را به من سپردند تا خدمت کنم، این افتخاری بزرگی برای من است.

اما در مورد دستور جلسه؛ مال من و اموال من، مال چه کسی است؟ در ابتدا باید مال را تعریف کنیم. می‌دانیم که پول، نماد مادی امنیت و انرژی است. استاد امین در جزوه جهان بینی عنوان کرده‌اند که پول در جهان مادی، معادل انرژی است. بعضی انسان‌ها تصور می‌کنند مادیات چیز خوبی نیست، و می‌گویند چرک کف دست است! ولی پول یک وسیله است که در واقعیت فیزیکی و جهان مادی در اختیار ما قرار گرفته است. این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم چگونه از آن استفاده کنیم؛ در جهت اهداف مثبت و ارزشی یا در جهت مسائل منفی و ضد ارزشی.

اگر ثروتمان را در جهت مسائل منفی به کار بگیریم، سطح انرژی ما را پایین می‌آورد، و اگر در جهت مثبت و ارزش‌ها از آن استفاده کنیم، انرژی مان را افزایش می‌دهد. نکته مثبت قضیه این است که؛ وقتی من بخشی از مال خودم را به دیگران می‌بخشم، در حقیقت انرژی مثبت و قدرت پول را در جهان گسترش می‌دهم، و مطمئن هستم که همیشه پول کافی در اختیار دارم و از لحاظ مالی حمایت می‌شوم. چراکه با هر دستی که بدهم، با همان دست پس می‌گیرم. وقتی من به دیگران کمک می‌کنم، در واقع آن انرژی به طرف خود من برمی‌گردد و باعث ایجاد شادی و نعمت در زندگی من می‌شود.

در حقیقت بخشیدن یک نوع سپاسگزاری از خداوند است. خداوند در سوره مبارکه قلم می‌فرماید؛ «اگر در یاری رساندن به بندگان کوتاهی کنید، خداوند کسان دیگری را جایگزین شما می‌کند، نعمتش از شما گرفته می‌شود و به کسانی داده می‌شود که اهل بخشیدن هستند.» بنابراین انفاق، بهترین عمل سالم است.

به نظر من، ما نباید به مال دنیا دل ببندیم و به آن متکی باشیم. باید بتوانیم به راحتی از آن چشم پوشی کرده و در راه عمل سالم هزینه کنیم. بسیاری اوقات برایمان مشکلی پیش می‌آید، که برای حل آن فقط یک راه وجود دارد؛ آن هم بخشش است. طبق فرموده آقای مهندس، اهدای مال در کنگره به معنای اهدای زندگی است، و به نوعی احسان ماندگار می‌باشد. بخشش، هنری است که ما در کنگره آن را می‌آموزیم و تمرین می‌کنیم. چراکه در بهبود روابط انسان‌ها نقش به سزایی دارد و باعث می‌شود صلح و آرامش در زندگی مان جاری شود. و من با این کار، آرامش و برکت را به زندگی خود وارد می‌کنم.

ثروت چیزی است که خواسته‌های انسان را برآورده می‌کند. ولی در قدم اول باید به دنبال آرامش باشیم. من اگر به دنبال آرامش، آسایش و راحتی هستم، باید بتوانم از مالم بگذرم. طبق گفته آقای مهندس، تمام اموال ما متعلق به ما نیست، بخشی از آن به دیگران تعلق دارد.

یادم هست آقای مهندس در CDکوله پشتی فرموده بودند؛ باید سعی کنیم کوله بارمان را پر کنیم. این کوله بار در صور پنهان قرار دارد، که باید با دوست داشتن، عشق، محبت، کمک به دیگران و انجام کارهای مفید پر شود. این چیزها شاید در صور آشکار وزنی نداشته باشند، ولی در صور پنهان، هم وزن دارند و هم بسیار به کار می‌آیند.

مشارکت‌ها :

مشارکت خانم ستاره کمک راهنما:

سلام دوستان ستاره هستم یک مسافر. چند روز پیش سی دی اتصال را می‌نوشتم، با دستور جلسه امروز بسیار مرتبط بود. در جایی استادان به آقای مهندس می‌فرمایند؛ ما اتصالات را گفتیم، و اشاره می‌کنند به دایناسورها که موجودات عظیم الجثه‌‌‌ای بودند و طبق فرمان روی کره زمین آمدند، زمانی که زمین را آماده کردند، دیگر وجودشان ضرورتی نداشت، و فقط موجب تخریب بیشتر می‌شد. بنابراین از روی زمین برداشته شدند. انسان‌ها نیز اگر به این روال ادامه بدهند، طبق فرمان انقراض پیدا می‌کنند، از روی کره زمین برداشته می‌شوند و موجودات دیگری جایگزین آنها می‌گردند. اتصالات یعنی همین کارهای ارزشی که در کنگره انجام می‌گیرد. اتصال از یک نقطه شروع شده و به خط می‌رسد. زمانی که خطوط ساخته شدند، اشکال، احجام و بُعدها را به وجود می‌آورند. آقای مهندس بارها تعریف کرده اند که؛ در ابتدا افراد زیادی در کنگره نبودند، ما فقط چند نفر بودیم، چند نقطه. به مرور زمان در کنار همدیگر تشکیل یک خط را دادیم و شعبه‌ها را ایجاد کردیم. همه اینها یعنی اتصال یا وصل شدن.

در هر ارتباطی باید محبت، عشق و دوستی وجود داشته باشد. مانند اتصالی که بین ما، مرزبانان و ایجنت برقرار می‌شود. من می‌توانم با بخشیدن یا خدمت کردن این اتصال را برقرار کنم. مسئله مالی نیز بسیار مهم است. در مورد پرداخت پول برخی از اعضا گفته بودند؛ "جان که نیست راحت بدهیم، پول است!" یعنی پول آنقدر در نظرشان ارزشمند است که حاضرند از جان خود بگذرند، ولی از مالشان نمی‌توانند.

نگهداری و حفظ این اتصال به قدرت زیادی نیاز دارد. بخشیدن، به ما قدرت و اعتماد به نفس می‌دهد. این مسئله بیرون از کنگره به ندرت و به سختی اتفاق می‌افتد .آقای مهندس در یکی از آخرین سی دی‌هایشان فرمودند؛ ساختمان خانم‌های مسافر آماده شد، ساختمان خانم‌های همسفر نیز قطعاً آماده می‌شود. یعنی به مرحله شو، شود رسیده ایم. ما هفته گذشته دعا کردیم تعداد دنورهایمان زیاد بشوند، و امروز دو نفر به جمع دنورهایمان اضافه شدند. من فکر می‌کنم این اتفاقات فقط در جمع ما کنگره ای‌ها اتفاق می‌افتد، چون اتصال و انرژی ما بسیار قدرتمند است.

مشارکت خانم‌هاله کمک راهنما:

سلام دوستان‌هاله هستم یک مسافر. بحث جالبی وجود دارد در مورد اینکه چرا خانم‌ها به مردی علاقه دارند که برایشان هزینه می‌کند؟ پاسخ این است؛ وقتی مردی از صبح تا شب کار می‌کند، زمان و انرژی صرف می‌کند و زحمت می‌کشد، و از درآمدی که درنتیجه این تلاش به دست می‌آورد، برای همسرش خرج می‌کند، نشان‌دهنده علاقه و دوست داشتن اوست.

مطلبی هم در قرآن وجود دارد با این مضمون؛ "پولی که برای انجام کار خیر پرداخت می‌کنید، نباید از روی ریا باشد!" پس وقتی من دنور یا سردار می‌شوم، نباید برای ریا و تفاخر باشد، یا به این منظور که دیگران ببینند من سردار یا دنور شده‌ام! مردی هم که برای همسرش خرج می‌کند، قصد خودنمایی ندارد، بلکه از عشق خودش، از زمان و توانش برای همسرش خرج می‌کند. این بسیار ارزشمند است.

طبق آیات قرآن و مطابق با قانون کشورمان، ما می‌توانیم از افراد خانواده ارث ببریم. و اگر فردی از اعضای خانواده من پول نداشته باشد، به دادگاه برود و دادخواست بدهد، من موظف هستم نفقه او را پرداخت کنم. مادر، پدر، خواهر یا برادر فرقی نمی‌کند، همانطور که من از آنها ارث می‌برم، باید نفقه آنها را نیز بپردازم، دقیقا مانند نفقه‌‌‌ای که یک آقا به یک خانم می‌پردازد. این پرداخت نفقه در قرآن نیز آمده و با عنوان سائل یا محروم از آن یاد شده است. سائل کسی است که درخواست کمک می‌کند، ولی محروم، با اینکه نیازمند است، درخواستی نمی‌کند.

من فکر می‌کنم کنگره به حمایت تک تک ما نیاز دارد، ما هم به کنگره نیازمند هستیم. من متوجه شدم باید پولم را در جایی هزینه کنم که جواب نیازم را می‌دهد، تا تمام افراد نیازمند مانند خود من، بتوانند به اینجا بیایند و درمان شوند.

مشارکت خانم خاطره کمک راهنما:

سلام دوستان خاطره هستم یک مسافر. امروز خیلی خوشحالم، اتفاق باورنکردنی و بزرگی برایم پیش آمد و قضیه "شو، شود" واقعا برایم اتفاق افتاد. از زمانی که آقای مهندس موضوع دنور شدن و خرید دانشگاه را اعلام کرده بودند، آرزو داشتم من هم بتوانم سهمی‌در این جریان داشته باشم و دنور بشوم. ولی این آرزویی بود بسیار بعید و غیر ممکن! برای عضویت در لژیون سردار بسیار تلاش کرده بودم، در یک وام خانگی شرکت کردم و نزدیک دو سال طول کشید تا اسمم دربیاید و عضو لژیون بشوم! هیچ پس انداز دیگری نداشتم، ولی با تمام وجود دلم می‌خواست دنور شوم و در خرید دانشگاه نقش بسیار کوچکی داشته باشم.

ما آپارتمان کوچکی داشتیم که برای انجام کاری و تهیه پول، به ناچار آن را برای فروش گذاشتیم. همانطور که می‌دانید این روزها به خاطر تورم و تحریم‌ها، خرید و فروش ملک به سختی انجام می‌شود. مشتری بود، ولی پایین تر از قیمت واقعی می‌خواستند بخرند. قیمت آن آپارتمان حداقل متری نه میلیون تومان بود، ولی به ما گفته بودند اگر متری هشت و نیم میلیون بگذارید، شاید بتوانیم کاری برایتان بکنیم!

همسرم کم کم داشت به این قیمت راضی می‌شد، ولی یک شب به من گفتند؛ خیلی دوست داری دنور بشوی؟ با اشتیاق گفتم معلوم است که دوست دارم! گقتند؛ من به نیت گلریزان این ملک را همان متری نه میلیون تومان می‌گذارم، اگر فروش رفت، مابه التفاوت این پول را به تو می‌دهم تا دنور بشوی! جالب اینکه دو روز بعد برای آپارتمان خریداری پیدا شد با همان مبلغ مورد نظر! هرچند این مابه التفاوت نیمی‌از مبلغ موردنیاز من برای دنور شدن است، ولی این اتفاق را به فال نیک گرفتم و ایمان دارم که می‌توانم مبلغ باقی مانده را نیز تهیه کنم. بابت این اتفاق خدا را هزار بار شکر می‌گویم.

مشارکت خانم کیمیا همسفر:

سلام دوستان کیمیا هستم یک همسفر. از خانم مونا و خانم فاطمه عزیزم ممنونم که بذر این عشق را در وجود من کاشتند تا لیاقت بخشش را داشته باشم. به نظر من این جهان، جهان بخشش است. اگر بخشش را یاد نگرفته باشیم، چیزی دریافت نخواهیم کرد. بخشش می‌تواند یک لبخند باشد به کودکی که در خیابان می‌بینیم، یا بخشیدن قسمتی از درآمد یا پس‌اندازمان، یا قراری باشد که در تنهایی با خدای خودمان می‌گذاریم.

روزی که برای جشن تولد مادرم به کنگره آمده بودم، به من گفتند صحبت کنم و جمله‌‌‌ای بگویم. گفتم؛ به نظر من، اینجا یک سرزمین خاص است، و همه شما فرشتگان این سرزمین هستید!

قبل از اینکه به کنگره بیایم، به کنگره ایمان کامل داشتم. چند سال به صورت ناشناس عضو لژیون سردار بودم. همیشه آرزو داشتم بتوانم سرپرستی چند کودک یتیم را به عهده بگیرم، یا به انجمن‌های خیریه کمک کنم. چند سال پیش روز عید فطر تنها در مغازه پدرم نشسته بودم، شروع کردم به نوشتن، و آرزوهایم را در دفترچه‌‌‌ای نوشتم. خداوند در قرآن به قلم قسم یاد کرده است، آنچه می‌نویسیم ثبت می‌شود. مطالب زیادی خوانده بودم در باب اینکه آرزوهایتان را مکتوب کنید. من تمام آرزوهایم را نوشتم، حتی آرزوی داشتن یک ماشین ۲۰۶، و اینکه می‌خواهم سرپرست پنج کودک یتیم باشم، و بتوانم چند روز در هفته به خیریه‌‌‌ای بروم و کمک کنم، همه را با ذکر جزئیات نوشتم.

سه سال بعد درآمد ماهیانه من ماه بین 3 تا 4 میلیون تومان بود، ماشین داشتم و سرپرستی پنج کودک را هم به عهده گرفته بودم!

اما روزی که به کنگره آمدم، تازه متوجه شدم جایی مهم تر، پاک تر و سالم تر از اینجا برای کمک کردن پیدا نمی‌کنم. بعدها شنیدم در خیریه‌ای که کمک‌هایم را به آنجا می‌پرداختم، بخشی از مبالغ کمک‌های مردمی، صرف حقوق کارمندانش می‌شد! این مسئله خیلی مرا ناراحت کرد، زیرا من می‌خواستم به بچه‌های یتیم کمک کنم، نه اینکه حقوق کارکنان آن موسسه را بپردازم!

در کنگره اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، این بود که همه تلاش می‌کنند لیاقت خدمت کردن را به دست بیاورند. من هم آرزو دارم خدمت کنم، هر خدمتی باشد فرقی ندارد، حتی جارو کشیدن و جمع کردن زباله‌ها ...

در اینجا تمام انسان‌های نیازمند و خواستار رهایی که به لحاظ جسمی‌یا روحی در تاریکی غرق شده‌اند، به رایگان درمان می‌شوند. من مصرف کننده نبودم، ولی از لحاظ روحی خیلی حالم بد بود. با کمک خانم فاطمه که استاد عشق هستند، توانستم ذره ذره خودم را تغییر بدهم. و امروز که خداوند لیاقت دنور شدن را به من داد، احساس کردم می‌توانم بخش کوچکی از دین خودم را به هستی پرداخت کنم. آرزو دارم اولین پهلوان خانم‌های مسافر بشوم، این آرزو را در دفترم می‌نویسم، به همه شما پیشنهاد می‌کنم آرزوهایتان را بنویسید. تنها در صورتی که از اموالمان، عشق، محبت و هرآنچه در توان داریم بخشیم، می‌توانیم دریافت کننده باشیم. کنگره مرکز انتشار عشق خالصانه است، و من چیزهای زیادی از آموزش‌های بی نظیر کنگره یاد گرفته ام.

مشارکت خانم مینا:

سلام دوستان مینا هستم یک مسافر. همانطور که خانم روناک اشاره کردند، برخی معتقدند که پول، چرک کف دست است. برای من هم این موضوع جا افتاده بود و قدر و ارزش پول را نمی‌دانستم. با کمک تعالیم کنگره آموختم که این موضوع چقدر اهمیت دارد، هم در بعد مادی و هم بعد معنوی.

آقای مهندس می‌فرمایند؛ همه ما باید یک تخصص یا هنری داشته باشیم. تخصص باعث می‌شود کسب و کار خوب و درآمد خوبی داشته باشم، و در نهایت اتفاقات خوبی برایمان رخ دهد. مانند اینکه بتوانیم به راحتی دنور یا عضو لژیون سردار بشویم. فقط کافیست خواست آن را داشته باشیم. من و تمام اعضای این لژیون، این خواست را داشتیم. شاید شرایط مالی ما مساعد نباشد و نتوانیم به محض اینکه برای دنور شدن تصمیم گرفتیم، آن را به انجام برسانیم. ولی اگر خواست ما قوی باشد، این اتفاق رخ خواهد داد.

پول در جهان خاکی، قدرت را به دنبال می‌آورد. کسی که پول دارد، واقعا قدرتمند است. ولی ما نباید اسیر ماده باشیم، ماده باید در اختیار و اسارت ما باشد. افرادی هستند که حقوق اندکی دارند، ولی می‌توانند با برنامه ریزی درست، مقداری از همان پول را پس انداز کنند و زندگی خوبی داشته باشند، همانطور که بسیاری از اعضای کنگره این کار را انجام داده اند. انسانی که اختیار اموال خود را داشته باشند، می‌تواند پهلوان بشود.

این توانمندی، در صور پنهان هم اتفاق می‌افتد. کسی که از مال خودش در راه درست و عمل سالم هزینه می‌کند، واقعا قدرتمند است. به قول آقای مهندس؛ ثروت مال کسی است که بتواند آن را خرج کند. بعضی افراد فقط نگهبان اموالشان هستند. پس من باید تا زمانی که هستم، کوله پشتی خودم را پر کنم، هدف داشته باشم و دستگیری نمایم. این یعنی داشتن قدرت و اختیار. شاید نتوانم پهلوان یا دنور شوم، ولی وقتی وارد لژیون سردار شدم، یعنی حرکت را شروع کرده ام. انشاالله در ادامه قدم‌های بزرگ تری برمی‌دارم، بهتر حرکت می‌کنم و به خواسته‌هایم خواهم رسید.

مشارکت خانم مونا ایجنت محترم خانم‌های مسافر:

سلام دوستان مونا هستم یک مسافر. خیلی ممنونم از استاد جلسه که به من وقت مشارکت دادند. به اعضای جدید دنور، خانم کیمیا و خانم خاطره عزیز تبریک می‌گویم. روز گذشته در شعبه مشهد جلسه داشتیم، متوجه شدم چند نفر از اعضا که سال گذشته عضو لژیون سردار بودند، امسال در لژیون حضور ندارند. خانم فاطمه عزیز درخواست کردند مبلغ گلریزان امسال را در شعبه مشهد واریز کنند، تا لژیون رنگ و بویی بگیرد و مجدداً بچه‌ها استارت بزنند.

در آنجا استاد جلسه بودم و در صحبت‌هایم اشاره‌‌‌ای کردم به چیزهایی که قبلاً نداشتیم و الان به دست آورده ایم. در پایان جلسه از بچه‌ها سوال کردم؛ واقعاً چه کسانی می‌توانند عضو لژیون سردار بشوند؟ احساسم بر این بود که بسیاری از بچه‌ها پول دارند، ولی دست و دلشان می‌لرزد. امروز می‌خواهم دعا کنم برای کسانی که ملک یا اموالی دارند، ولی هنوز به یقین نرسیده اند، شک دارند و تعلل می‌کنند. دعا می‌کنم تمام شک‌ها و تردیدهایشان به یقین تبدیل شود. چراکه ایمان دارم این جهان و این بعد که در آن هستیم، جاییست که انسان باید بخشی از مالش را بدهد تا به حال خوش برسد، و آن تعادل در درون خودش و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم برقرار شود. و من به این ایمان و یقین رسیده ام که آنجا، جایی نیست جز کنگره. برای خودم و تمام اعضا این آرزو را دارم.

آن روز با چند نفر از بچه‌ها صحبت کردم و از آنها پرسیدم؛ شما چرا در این کار مشارکت نمی‌کنید؟ در شعبه اصفهان چند نفر از خانم‌ها دنور شده اند. و برایشان تعریف کردم یکی از خانم‌های اصفهان که دنور شدند، در منزل زیتون پرورده و لواشک درست می‌کردند و می‌فروختند، و در این چند سال اخیر، با آرزوی سردار شدن این کارها را انجام داده اند. این بسیار ارزشمند است، که یک زن تنها بتواند به چنین استقلال مالی برسد. یا خانم دیگری که بخش اعظمی‌از پولی را که بابت بازنشستگی و پاداش گرفته بود، و حاصل یک عمر کار و دسترنج جوانیش بود، به کنگره هدیه کردند. افرادی هم داریم که حساب بانکی شان پر است و با ماشین‌های شاسی بلند به کنگره می‌آیند، ولی هیچ بخششی ندارند.

آن روز در شعبه میخک خانم نوشین دنور شدند و دو نفر از اعضا نیز به لژیون سردار پیوستند. تبریک می‌گویم، مبارک همگی ما باشد. مطمئن هستم تعداد اعضای لژیون سردار ما روزبه روز زیادتر می‌شود.

مشارکت خانم اعظم. ل- مرزبان:

سلام دوستان اعظم هستم یک مسافر. از خانم کیمیا بسیار سپاسگزارم و دنور شدن ایشان را تبریک می‌گویم، خیلی خوشحالم که توانستند به این مرحله برسند. ما باید فرمانبردار خوبی باشیم تا بتوانیم به فرمانده خوبی تبدیل شویم. یادم هست زمانی که کار می‌کردم، گاهی پول کم می‌آوردم. همیشه مبلغ کمی‌زیر فرش می‌گذاشتم تا مخارج خانه را تامین کنم. روزی برای یکی از اطرافیانم مشکلی پیش آمد و من آن مبلغ را به او دادم. بچه‌ها همیشه از این کارهای من یاد می‌کنند و در خاطرشان مانده است.

من با اعمال و رفتارم به فرزندانم یا به شاگردانم آموزش می‌دهم که چگونه باشند. خانم کیمیا از بچگی یاد گرفت مستقل باشد، و الان ۷۰ درصد مخارج خانه را پرداخت می‌کند. خداوند هم روز به روز به مال او برکت بیشتری می‌دهد. همیشه به صورت پنهانی به حساب زمین کنگره پول واریز می‌کرد. روز تولدم آرزو کردم خانواده‌ام کنگره‌ای بشوند، و این آرزویم برآورده شد. بسیار خوشحالم و خدا را شکر می‌کنم.

مشارکت خانم سوسن :

سلام دوستان سوسن هستم یک همسفر. من هم امیدوارم روز به روز تعداد دنورهای گروه خانم‌ها بیشتر بشود. مادر بزرگم همیشه به ما می‌گفت "پول باعث فتنه است"! من به خاطر این ذهنیتی که داشتم، هر قدر پول اضافه داشتم می‌بخشیدم و همیشه لنگ می‌ماندم. وقتی به کنگره آمدم و آموزش گرفتم، متوجه شدم که خود پول بد نیست، وابستگی به پول بد است. کسی که پس انداز داشته باشد، اعتماد به نفسش بالا می‌رود، قدرت بیشتری پیدا می‌کند و می‌تواند بهتر حرکت کند. من با کمک آموزش‌های ناب کنگره پس انداز کردن را یاد گرفتم، و کمی‌قدرت پیدا کردم. بسیار خوشحال و شاکرم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم.

مشارکت خانم میترا کمک راهنما:

سلام دوستان میترا هستم یک مسافر. چندی پیش یکی از عزیزان گفت؛ من با خودم عهد کرده بودم که اگر پولی به دستم برسد، آن را برای زمین کنگره اهدا کنم. اما زمانی که آن پول به دستم رسید، با خودم فکر کردم؛ من خانواده دارم، ممکن است مشکلاتی برایم پیش بیاید! به آن شخص گفتم؛ این ندای روح و جن درون ماست که همیشه با هم در جنگ هستند. زمانی که شما در ذهنتان این پول را هدیه کردید یا به کاری اختصاص دادید، دیگر مالک آن نیستید. اگر به مشکلات بها بدهید، پیش می‌آیند و بزرگ تر می‌شوند.

چند روز پیش با دخترم مینا صحبت می‌کردم و یاد این مسئله افتادم. گفتم؛ اگر پولی که قرار است جور شود به دستم برسد، می‌خواهم فلان کار را انجام بدهم، شما مشکلی ندارید؟ دخترم گفت؛ به من ربطی ندارد، ولی این پول نه مال من است و نه مال شما! وقتی نیت کردید کاری را انجام بدهید، دیگر صاحب آن مال نیستید، بلکه فقط یک وسیله یا عامل انجام آن هستید. این پول از جای دیگری برای انجام این کار آمده است.

بعضی افراد می‌گویند ما پول را می‌دهیم، ولی به لژیون نمی‌آییم! موضوع این است که وقتی بیایند، خیلی از مسائل برایشان باز می‌شود. شاید تا قبل از دنور شدن، پنجاه میلیون تومان خیلی به نظر ما می‌آمد، ولی وقتی دنور می‌شویم، می‌بینیم آن مبلغ چقدر کوچک شده، و در قدم بعدی برای پهلوان شدن برنامه ریزی می‌کنیم. انگار مقداری دارایی در جای دیگر داریم که الان به آن دسترسی پیدا می‌کنیم. چرا؟ چون الان می‌توانیم آن را خرج کنیم و استحقاق به دست آوردن آن را پیدا می‌کنیم، بنابراین به ما داده می‌شود.

مشارکت خانم فهیمه کمک راهنما:

سلام دوستان فهیمه هستم یک مسافر. هر یک از ما در درون خود فطرتی داریم. من از زمانی که بچه بودم، پولی را که پدرم به من می‌دادند پس انداز می‌کردم و به کسانی که نیازمند بودند می‌بخشیدم. بزرگ که شدم، هر وقت می‌خواستم غذا تهیه کنم، زیادتر درست می‌کردم، تا اگر کارگر یا فقیری در خانه آمد، به او بدهم. داخل بالکن می‌ایستادم و اگر حس می‌کردم کسی به غذا نیاز دارد، به او می‌دادم. این حس بخشش درون اکثر انسان‌ها وجود دارد. خدا را شکر می‌کنم که در مسیر کنگره قرار گرفتم و راه درست خرج کردن پول را آموختم. هرچند هنوز از خودم راضی نیستم و دلم می‌خواهد خیلی بیشتر در لژیون سردار حضور داشته باشم.

چند روز پیش در ماشین پسرم نشسته بودم و برای لژیون سردار پیام تبریک می‌گذاشتم. پسرم گفت؛ حضرت مسیح می‌گوید؛ کلام تو، عصای معجزه گر توست. من فکر می‌کنم در این جهان هم کلام ثبت می‌شود و هم نوشته‌ها. به او گفتم؛ دعا کن من پهلوان بشوم.

امیدوارم روزی این اتفاق بیفتد و من بتوانم پهلوان بشوم. به همه تبریک می‌گویم و بسیار خرسندم که در بین شما هستم.

اتفاقات مهم این جلسه؛ ورود خانم خاطره و خانم کیمیا به جمع دنورها

تا باد چنین بادا...

گردآوری و تایپ: مسافر ملیحه از لژیون ششم

ویرایش: مسافر خاطره

ارسال مطلب : همسفر فاطمه
ادامه مطالب در آرشیو لژیون سردار

سفر دوم هم سخت است و هم سهل
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی