loading...

درمان و رهایی

درمان بيماري اعتياد با روش DST

بازدید : 400
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 3:37

یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۹ - 17:25 - همسفرمیلادعیدی -

کارگاه آموزشی خصوصی نمایندگی خانم‌های مسافر با استادی سرکار خانم مونا، نگهبانی مسافر سپیده و دبیری خانم زهره همسفر، با دستور جلسه «صورت مساله اعتیاد» سه شنبه اول مهرماه 1399 ساعت 11:30 برگزار شد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مونا هستم یک مسافر. به خانم سپیده نگهبان جلسه و خانم زهره دبیر جلسه که در کلینیک دکتر فرشته با ما همکاری دارند، تبریک عرض می‌کنم و به نگهبان و دبیران دوره قبل خداقوت می‌گویم، امیدوارم جلسات خوبی در کنار یکدیگر داشته باشیم.

در ابتدا به دستور جلسه امروز که صورت مسئله اعتیاد است می‌پردازیم، و در ادامه جشن تودیع و قدردانی از زحمات یکی از عزیزان کمک راهنمای خانم‌های مسافر را برگزار می‌کنیم.

دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد" از دو بخش تشکیل شده است؛ یکی موضوع "صورت مسئله"، و دیگری داستان "اعتیاد". تا دو دهه پیش کسی به صورت مسئله اعتیاد پی نبرده بود که بخواهد آن را حل کند و درمانی از آن خارج شود. این موضوع برای اولین بار توسط بزرگ مرد تاریخ، آقای مهندس دژاکام شکافته شد. ایشان مدت ۱۷ سال مصرف کننده الکل و دیگر مواد مخدر بودند، و شکست‌های پی در پی و ناکامی‌های متعددی در زمینه ترک مواد داشتند. ازآنجا که ایشان محقق، مهندس و متفکر بزرگی بودند و مطالعات بسیاری داشتند، تحقیقات زیادی انجام دادند تا بتوانند راه حلی درست و منطقی برای درمان اعتیاد پیدا کنند.

همانطور که در کتاب ۶۰ درجه ذکر شده است، این قضیه در سال 1375 و در ماه مبارک رمضان برای ایشان شکافته و روشن شد. ابتدا مقدار مواد مصرفی خودشان را اندازه گیری کردند، سپس ذره ذره آن را کاهش دادند و به صفر رساندند.

اما صورت مسئله اعتیاد چیست؟ آقای مهندس در روند سفرشان متوجه شدند که فرد مصرف کننده مواد مخدر، الکل یا انواع قرص‌ها، سیستم شبه افیونی بدنش که مبدا و مرکز آن در مغز است، از تعادل طبیعی خارج می‌شود. مغز بیش از ۵۰ نوع مواد شیمیایی مختلف ترشح می‌کند، و خلق و خو و تمام حالت‌های روحی و روانی انسان توسط این مواد کنترل می‌شود.

زمانی که من تریاک، حشیش، الکل، قرص یا هر ماده مخدر دیگری مصرف می‌کنم، به تدریج در کار این سیستم اختلال به وجود می‌آورم. یعنی به جسمم می‌گویم؛ تو تولید نکن، من شبیه آن را از بیرون برایت می‌فرستم! به مرور زمان سیستم جسم من کم کار و تنبل شده و در نهایت از کار می‌افتد، و من محتاج به مواد بیرونی می‌شوم.

اما شخص به جایی می‌رسد که خسته می‌شود و می‌گوید؛ دیگر نمی‌خواهم مصرف کنم! و موادش را قطع می‌کند. کارخانه‌های تولید کننده شبه افیونی بدن او هم از کار افتاده اند، اینجاست که اعتیاد به شکل حالات خماری؛ بی خوابی، بدحالی، بی فروغی چهره و عدم کارکرد درست سیستم‌های بدن بروز می‌کند، و شخص تازه متوجه می‌شود که معتاد شده است.

خارج از کنگره اعتقاد بر این است که فرد مصرف کننده باید یک جو غیرت، ذره‌‌‌ای همت، و اراده‌‌‌ای قوی داشته باشد تا بتواند مواد را کنار بگذارد. ولی در کنگره این قضیه به صورت روشن و شفاف، و به صورت علمی‌بیان شده است؛ اینکه در اثر مصرف مواد مخدر، در علمکرد طبیعی سیستم‌های بدن اختلال ایجاد می‌شود.

هدف کنگره این است که سیستم ایکس یا شبه افیونی بدن، دوباره به چرخه حیات بازگردانده شود. اما راه چاره چیست؟ همانطور که جناب مهندس می‌فرمایند؛ برای انجام کارها و حل مشکلات، اولین و مهمترین نکته، در نظر گرفتن پارامتر زمان است. پس باید زمان را درنظر بگیریم، تحقق این امر در کوتاه مدت امکان پذیر نیست.

به تجربه ثابت شده برای پروسه درمان اعتیاد، مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه زمان لازم است، تا سلول‌های بدن ترمیم شوند. سلول‌های بدن هر ۱۲ ماه یکبار می‌میرند و دوباره زنده می‌شوند. در طول این یک سال، ما بهترین داروی مکمل را در اختیار سلول‌ها قرار می‌دهیم. یعنی بیداری و زنده شدن سلول‌ها، همزمان می‌شود با دریافت یک داروی مناسب.

به همین سبب شخص در پایان سفر احساس می‌کند از مادر متولد شده است. بسیاری افراد در پایان سفر اظهار می‌دارند که حالشان حتی از زمان پیش از مصرف نیز بهتر شده است. من هم قبل از شروع مصرف، مشکلات زیادی از قبیل افسردگی داشتم. در طول سفر علاوه بر این که اعتیادم درمان شد، بسیاری از مشکلاتم نیز برطرف شدند. این همان جنرال سرویسی است که آقای مهندس از آن نام می‌برند.

البته این اتفاق در صورتی رخ می‌دهد که من دارویم را درست و طبق پله‌های تعیین شده مصرف کنم، در کلاس‌ها و جلسات حضور داشته باشم و تمام وظایفم را به عنوان یک رهجو انجام بدهم. در این صورت است که درمان برایم اتفاق می‌افتد، و بسیاری از بیماری‌هایم، چه بیماری‌هایی که از وجودشان اطلاع داشتم و چه آنها که درونم پنهان هستند، مداوا می‌شوند. چراکه داروی بی نظیری در اختیار داریم، تشکیل شده از تریاک و الکل. می‌دانیم تریاک یک ماده ارگانیک و طبیعی است که از گیاه خشخاش به دست می‌آید، و بهترین و قویترین آرامبخش و مسکن برای درمان انواع افسردگی‌ها و بی‌خوابی‌ها به شمار می‌رود.

اما در مورد تجربه شخصی خودم؛ من حدود ۷ سال مصرف بالای شیشه و توهم شدید داشتم. ۱۰ سال پیش به کنگره آمدم و به لطف خدا و آموزش‌های کنگره و آقای مهندس به درمان رسیدم. خارج از کنگره درمان شیشه امری غیر ممکن است، و همه معتقدند شیشه درمان ندارد! امروزه در بیمارستان‌های اعصاب و روان، نیمی‌از بیماران، مصرف کنندگان شیشه هستند، اینها به خاطر حالات روانی ناهنجاری از خود بروز می‌دهند، خانواده را مستاصل می‌کنند، و ناگزیر در بیمارستان‌های روانی بستری می‌شوند.

امیدوارم به زودی روش DST جهانی شود و تمام افراد خواستار ریزش به درمان برسند.

اما امروز مراسم تودیع و قدردانی از کمک راهنمای محترم سرکار خانم میترای عزیز است. خانم میترا از کمک راهنمایانی هستند که حدود ۱۰ الی ۱۱ سال است در کنگره حضور دارند. خدمت خانم پروانه عزیز راهنمای خانم میترا، خانم نرگس، راهنمای همسفر خانم میترا، خانم فاطمه عزیز راهنمای همسفران و تمام کسانی که امروز در این جشن حضور دارند خیر مقدم می‌گویم، و خوشحالم که این افتخار را داریم که امروز در حضورشان باشیم.

اما مورد جایگاه کمک راهنمایی؛ از بین افراد زیادی که مصرف کننده مواد مخدر هستند، افراد نادری اذن ورود به کنگره را پیدا می‌کنند. بیشتر این افراد بعد از اینکه درمان می‌شوند، دنبال زندگی خود می‌روند. اما افراد معدودی هستند که در اینجا می‌مانند، دشت‌ها را پر از سبزه و جویبارها را پر از آب می‌کنند، انسان‌های زیادی را سیراب می‌کنند، و حس‌های خوبی را در ذهن و دل‌های دیگران جاری می‌سازند. در کل، حال خوبی به انسان‌ها می‌دهند، گویی برای این کار قدم به حیات گذاشته اند.

به نظر من خانم میترای عزیز از کمک راهنمایانی هستند که این حس خوب را به بسیاری از عزیزانی که در کنگره حضور دارند منتقل کرده‌اند. یکبار در تولد ایشان گفتم؛ آدم‌ها باید دوست داشتنی باشند، تا دیگران آنها را دوست بدارند، و خانم میترا ازجمله افراد دوست داشتنی هستند. در درون من باید حسی وجود داشته باشد که دیگران را جذب کنم. این موضوع به چشم و ابرو، ظاهر و تیپ، وضعیت خانوادگی و ... ربطی ندارد. درون انسان باید خالص و ناب باشد، و آن عشق در وجودش جریان داشته باشد. به نظر من خانم میترای عزیز تمام اینها را دارند. خوشحالم که در کنار ایشان بودم، هستم و انشااله خواهم بود، تا با کمک یکدیگر و در کنار سایر بچه‌ها، حتی تازه واردینی که امروز اینجا نشسته اند، و بعد از رهایی خدمتگزار و کمک راهنما می‌شوند، بتوانیم از درد و رنج خانم‌های مصرف کننده بکاهیم، کسانی که هنوز در راه می‌باشند، و از گفتن اینکه مصرف کننده هستند، واهمه دارند. کسانی که حتی پول خریدن موادشان را ندارند، و علی رغم میلشان باید باج بدهند تا روزگارشان بگذرد.

ما به این دلیل دور همدیگر جمع شده ایم. می‌دانیم که قضیه اصلا مادی نیست، کاملا عشقی و حسی است. امیدوارم افرادی که با تزکیه و پالایش به حس ناب رسیده‌اند، یا دوست دارند در مسیر تزکیه به این مرحله برسند، در این راه قدم بگذارند. چراکه خودشان از این حال خوش بهره مند می‌شوند، و این زنجیره عشق، ناخودآگاه و غیرمستقیم حلقه اضافه می‌کند. مسیر کنگره مانند اعداد است، هیچ پایانی ندارد.

خانم میترای عزیز در مدت خدمتشان حدود ۸۰ نفر را به رهایی رسانده اند، یعنی ۸۰ خانم مصرف کننده را به سرمنزل مقصود و درمان قطعی رسانده اند. هفت نفر کمک راهنما و دو نفر کمک راهنمای تازه واردین تحویل کنگره داده اند. و امروز که در کنار ما هستند، ۱۰ سال و ۹ ماه از رهایی خودشان می‌گذرد.

ایشان از ابتدای ورود به کنگره در جایگاه مختلفی خدمت کردند، دبیری، نگهبانی، لژیون سردار ... و کمک راهنمایی. امروز لژیون OT یا درمان موادشان را تحویل می‌دهند، اما لژیون درمان سیگارشان همچنان برقرار است. درحال‌حاضر برای مدت ۱۴ جلسه نگهبان لژیون سردار هستتد، و در پارک بانوان نیز داور ورزشی می‌باشند. مجددا به ایشان تبریک می‌گویم، به خانم مینای عزیز، همسفر خانم میترا، به کل خانواده محترمشان، و به اعضای لژیون و دوستداران شان تبریک می‌گویم.

سخنان خانم میترا:

سلام دوستان میترا هستم یک مسافر. از همه شما عزیزان تشکر می‌کنم. این عشق و محبتی که در وجود من می‌بینید، همه را از شما تقلید کردم، آموختم و توانستم سرسپرده باشم و دل بسپارم. من چیزی بلد نبودم، اما در کنگره یاد گرفتم. ممکن بود یک نفر را خیلی دوست داشته باشم، اما نمی‌توانستم این حس را به زبان بیاورم و ابراز کنم.

از راهنمای عزیزم خانم پروانه تشکر می‌کنم، من عاشقی را از ایشان آموختم. به یاد دارم در لژیون ما خانمی‌بود که به علت مصرف کرک، از لحاظ جسمی‌و ظاهری وضعیت مناسبی نداشت و موقع صحبت کردن سرش پایین می‌افتاد. ولی خانم پروانه با عشق و محبت او را در آغوش می‌گرفتند، می‌بوسیدند و دلداری می‌دادند. و من با دیدن چنین صحنه‌هایی، اشک‌هایم جاری می‌شد.

از خانم راد عزیز تشکر می‌کنم که همواره مانند یک عقاب حواسشان به تمام خانم‌های مسافر بود، و تلاش زیادی کردند تا ما بتوانیم به استقلال برسیم.

از همه شما عزیزان ممنونم که امروز در جشن من حضور پیدا کردید، در این سال‌ها از شما بسیار آموختم. برای پی بردن به دلیل محبوبیت و موفقیت هر یک از عزیزان، به رفتارشان دقت می‌کردم، وقتی کسانی را می‌دیدم که مردم دار هستند، با همه سلام و علیک دارند و در ورزش و تمام کارها شرکت می‌کنند، سعی می‌کردم از رفتار آنها الگوبرداری کنم.

از جناب مهندس سپاسگزارم، از ایشان بسیار آموخته ام، زندگی ام و نفس کشیدنم را مدیون ایشان هستم. آقای مهندس همیشه می‌گویند؛ "حفظ قرآن، مقدمۀ فهم قرآن است". بسیار تلاش کردم و همیشه سی دی‌ها را می‌نوشتم، پس از مدتی آموزش‌ها در وجودم نفوذ کردند و متوجه شدم چه قدر تشنه آموزش‌ها هستم و دوست دارم بیشتر بدانم.

من برای هیچ کس کاری انجام ندادم. در تمام لحظاتی که در کنگره حضور داشتم، لذت بردم و به من خوش گذشت. امروز هم یک روز خوب دیگر است، و دوست دارم لحظات خوبی را در کنار هم داشته باشیم. ما در اینجا شاد هستیم و در کنار هم لذت می‌بریم. پیش از آمدن به کنگره هیچ حرکتی نداشتم، یک پیاده روی ساده را نمی‌توانستم انجام بدهم. برای کوتاه ترین مسیرها که حتی تاکسی خور نبود، به دخترم می‌گفتم برای ماشین‌ها دست تکان بدهد تا دلشان بسوزد و ما را سوار کنند! اما امروز، هفده ساعت به صورت مداوم در یک شیب تند به قلۀ دماوند صعود می‌کنم! تمام مسائل زندگی ما در کنگره درست شد؛ غذا خوردنمان، ظاهر و پوشش، ارتباطات و هم نشینان مان، همه را آگاهانه و با تفکر انتخاب می‌کنیم.

از خانم مونای عزیز سپاسگزارم و بسیار به ایشان افتخار می‌کنم. خانم مونا رنگ و بوی خاصی به کنگره بخشیدند، به همه پست و خدمت دادند و اکنون می‌بینیم که اکثر بچه‌ها در حال حرکت و درخشیدن هستند.

اعتیاد برای آقایان یک درد است و برای خانم‌ها هزار و یک درد. در شعبه مشهد خانمی‌آمده بود که مدام از همسر و پسرش کتک می‌خورد و تحقیر می‌شد، به او می‌گفتند تو دروغ می‌گویی، کنگره تو را قبول نمی‌کند! از ایشان تعهد گرفتیم که خوب حرکت کنند و غیبت نداشته باشند، درنهایت وارد لژیون خانم فائزه شدند و همین چند روز پیش به رهایی رسیدند.

انشاالله خانم‌های مسافر روز به روز قوی تر حرکت خواهند کرد. همه جا دردمند وجود دارد، افراد زیادی به خاطر مشکل اعتیاد به اطرافیان خود باج می‌دهند، و برای به دست آوردن مواد مصرفی خود، رنج‌های بسیاری را متحمل می‌شوند. امیدوارم با کمک همدیگر بتوانیم از درد و رنج انسان‌ها بکاهیم.

کلام آخر. این را از صمیم قلبم می‌گویم؛ اگر می‌خواهید به حال خوش برسید، درس بخوانید و راهنما بشوید. با خدمت در این جایگاه، وارد فاز جدیدی از زندگی تان خواهید شد. و اگر می‌خواهید ثروتمند بشوید، تا جایی که در توان دارید، به کنگره کمک کنید. (البته کمک‌های ما نباید به این نیت باشد). برای انجام هر کاری به پول نیاز است، کنگره نیز از این قائده مستثنی نیست.

صحبت‌های خانم مینا رهجوی خانم نرگس (همسفر خانم میترا):

این روز را خدمت جناب مهندس، خانم مونای عزیز، خانم میترا مادر عزیزم، و اعضای لژیون ایشان تبریک می‌گویم.

از تمام زحماتشان تشکر می‌کنم، ایشان برای حال خوب خودشان و من که در کنارشان بودم بسیار تلاش کردند. پایداری و خدمت‌های بیشتری را در کنگره برایشان آرزو دارم.

تایپ: مسافر ملیحه از لژیون ششم، خانم مینا همسفر از لژیون شانزدهم

ویرایش: مسافر خاطره، خانم فاطمه همسفر

عکس: مسافر فانزه کمک راهنما

ارسال: مسافر خاطره
ادامه مطالب در آرشیو کارگاه‌های آموزشی کنگره 60

هیچ نفسی بار نفس دیگری را به دوش نمی کشد
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی