loading...

درمان و رهایی

درمان بيماري اعتياد با روش DST

بازدید : 567
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 4:38

چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۹ - 23:2 - همسفرمیلادعیدی -

اگر بنایی آباد باشد، اما ساکنین آن خراب باشند بنا هم کم‌کم رو به نابودی و خرابی می‌رود اما ساکنین آباد در بناهای خراب و ویرانه‌ها می‌توانند آن‌ها را احیا نمایند. (استاد سردار)

سلام و عرض ادب خدمت بازدیدکنندگان که همیشه با نگاه پرمهرشان و نظرات سازنده‌شان ما را در رسیدن به اهدافمان همراهی می‌کنند با دستور جلسه گل‌ریزان در خدمت یکی از اعضای لژیون ویلیام وایت سرکار خانم سارا از شعبه پروین اعتصامی‌هستیم که جزو اولین نفرات کاندید دریافت نشان پهلوان در بخش همسفران کنگره 60 هستند بی‌شک ایشان یکی از بخشنده‌ترین همسفران کنگره 60 هستند که در همه حال پیشروی اهداف کنگره 60 هستند و قلبشان مالامال از عشق و محبت است امید است این گفتگو ما را در بازگشایی گره‌های وجودمان و بخششی از جنس نور یاری کند.

لطفاً خودتان را به‌رسم کنگره 60 معرفی نمایید.

سلام دوستان سارا هستم یک همسفر، مسافر سیگار نمایندگی پروین اعتصامی‌اراک ، آنتی ایکس مصرفی سیگار روش درمان DST داروی درمان آدامس نیکوتین خوراکی، مدت ۱۱ ماه و ۲ روز به راهنمایی بسیار خوب سرکار خانم اعظم جلالی سفر کردم رهایی یک سال و سه ماه رشته ورزشی شنا، بدمینتون، والیبال.

خانم سارا عزیز چند سال است که در کنگره 60 حضور دارید و چه امری سبب شد تا در کنگره 60 ماندگار شوید؟

من از شهریور ماه سال یک هزار و سیصد و نود و شش در این مکان مقدس کنگره ۶۰ تا به الآن حضور دارم که در این چند سال روزی غیبت نداشتم دلایل زیادی برای حضور در کنگره ۶۰ وجود دارد برای من هم دلایل آشکار هست و هم پنهان، داشتن خانواده بزرگی که تشکیل شده از دو گروه مسافر و همسفر حس عشق، محبت، کمک به هم نوع و هم‌جنس، کسب دانش و علم، خدمت و لذت خدمت و...نمی‌توان چشم خود را روی آن پیوند عمیق محبت بست فکر می‌کنم دلیل اصلی ماندگار شدنم آن محبتی بود که در کنگره کسب می‌کردم چه در شعبه پروین اعتصامی‌اراک و چه در پارک طالقانی از تک‌تک اعضا لژیون ویلیام وایت و سرکار خانم جلالی عزیزم وقتی عاشقانه خدمت کردن پیشکسوتان را می‌بینم و تلاش این عزیزان برای رهایی حتی یک نفر در من حس قوی ایجاد می‌کرد که بمانم و تلاش کنم و یکی از حلقه‌های این زنجیره مقدس باشم حتی با وجود سهم اندک خود اما ادامه دهنده باشم نه قطع کننده.

به چه کسانی پهلوان گفته می‌شود؟

کنگره ۶۰ یک سازمان مردم نهاد است که این سازمان توسط خود اعضا اداره می‌شود و هزینه‌های آن توسط خود اعضا تأمین می‌شود با توجه به اینکه هر مجموعه برای پیشبرد اهداف خود نیاز به سه مؤلفه نیروی متخصص و نیروی مالی و دانش دارد در کنگره ۶۰ نیروی متخصص قوی وجود دارد و دانش بسیار غنی که خدا رو شکر از آن بهره‌مند هستیم اما نیروی مالی با ایجاد لژیون‌های سردار قوی‌تر شد که طبق فرموده جناب مهندس ۱۸۰۰ عضو لژیون سردار هست یعنی افرادی که مبلغ شش میلیون تومان پرداخت می‌کنند در جشن گل‌ریزان سال ۹۸ آقای مهندس به افرادی که مبلغ ۵۰ میلیون پرداخت می‌کردند لقب دنور یعنی بخشنده را دادند که در سراسر شعب کنگره ۶۰ تا ۸۰ نفر دنور داریم و امسال در جشن گل‌ریزان ۹۹ آقای مهندس دژاکام به افرادی که مبلغ ۵۰۰ میلیون واریز می‌کنند لقب پهلوان دادند که بازهم می‌فرمایند پهلوانی به گردن‌کلفت و بازوی کلفت نیست پهلوان کسی هست که بتواند کمک کند و دستگیری کند و بتواند از سهم مال خود ببخشد.

درک شما از مفهوم برکت چیست؟

ازنظر من برکت یعنی زیاد شدن و رشد چشم‌گیر چیزی که در اختیار ما هست من فکر می‌کنم برکت هدیه‌ای است که خداوند با توجه به رحمت و حکمت خود بر اساس عملکرد و ظرفیت بنده به شخص می‌بخشد پس باید انسان خود را آماده بهره بردن کند.

ازنظر من برکت همان یک گردویی است که کاشته می‌شود و هزاران گردو تولید می‌شود و برکت آن یک شاخه گندمی‌است که از دل آن هزاران گندم دیگر بیرون می‌آید برکت همان یک ابر است که هزاران قطره باران را بر زمین خشک می‌بارد و به آن جان می‌دهد برکت یک رشد صعودی برای هر مسئله در زندگی است.

بخشیدن مال یک گذرگاه بسیار سخت است و گذر کردن از این گذرگاه توانایی و مهارت می‌خواهد شما چگونه به این مهم دست پیدا کرده‌اید؟

ببخش مال و مَترس از کمی‌که هرچه دهی جزای آن به یکی ده ز دادگر یابی

من در کنگره درس‌هایی را آموختم که هیچ جا نمی‌توانستم بیاموزم حس‌هایی در من بیدار شد که تاکنون بسته بود من در کنگره آموزش‌هایی را اجرایی می‌کنم که در من حس بسیار زیبایی را ایجاد می‌کند یکی از این مسائل بخشش مالی بود که از سال اولی که در لژیون سردار عضو شدم با گوشت و پوست و استخوان خود حس کردم برای من این بخشش مانند حس امنیت، رهایی و آرامش است من باوجود تمام مشکلات زمانی که بخشیدم و نفس خود را آموزش دادم و خوراکی از جنس بخشش، محبت، گذشت و... بازتابی در زندگی خودم دیدم که با هیچ چیز نمی‌توانم عوض کنم از نظر من اگر انسان لذت بخشش را بچشد همانند همان غواصی است که با اطمینان برای یافتن دُر در آب فرو می‌رود و با شوق به دنبال آن می‌گردد.

تعریف یا مرز شما برای بخشش چقدر است؟(چه مادی و چه معنوی(

این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا

بخشش چه ازنظر مادی و معنوی مرزی ندارد آقای زرکش دیدبان محترم لژیون سردار که از همین‌جا به خاطر تمام زحمات ایشان سپاسگزار هستم و قدردان زحمات ایشان هستم در تمام جلسات سردار می‌فرمودند در مسئله بخشش تمام توان خود را بگذارید واقعاً نمی‌توان مرزی تعیین نمود اما تعریفی که دارم طبق فرموده استاد بزرگوار تمام توان من در زمینه مادی و معنوی است اگر توانستم به آن تمام خود ببخشم حتماً به هدف و سر مقصد منظور رسیده‌ام مرز و تعریف واژه بخشش از دیدگاه من یعنی انعکاس و بازتاب تمام الهام‌های زیبا و آرام‌بخش یعنی سکوتی سرشار از سخن خداوند.

با توجه به شرایط اقتصادی و بحرانی فعلی که در کل جهان حاکم است چه اندیشه و نیتی سبب شد تصمیم بگیرید با مبلغ 500 میلیون تومان در 99 شرکت نمایید؟

من فکر می‌کنم همیشه این شرایط بوده و هست و خواهد بود این ما هستیم که شرایط را برای خود خوب یا بد رقم می‌زنیم من فردی را دیدم که باوجود شرایط سخت زندگی تمام دارایی خود را داد تا عضو لژیون سردار شود هدف مهم هست اگر واقعاً آن خواسته در درونت باشد که تمام آنچه داری را وسط بگذاری برای ساختن، برای آباد کردن برای احیای نفس‌ها حتماً تمام خود را می‌گذاری شاید تمام من ده هزار تومان باشد و شاید ۵۰۰ میلیون تومان ولی آن‌قدر در درونم خواسته قوی برای آجر به آجر ساختمان کنگره ۶۰ دانشگاه و...دارم که صفرتا صد خود را اجرایی می‌کنم من فکر می‌کنم شرایط اقتصادی، بیماری، قرض و بدهکاری و ...همه بهانه‌ای است برای توقف کردن برای رکود و جا ماندن از کاروانی که در حال حرکت است بازی با تمام افکار و ذهن است فقط باید در مسیر بود و آگاه و هوشیار.

جذاب‌ترین نقطه‌ای که باعث وصل شما به این زنجیره عشق (لژیون مالی) چه بود؟

همیشه اساتید من می‌فرمایند گذشتن از مال مانند گذشتن از جان است در سال اول ورود به کنگره وقتی در گل‌ریزان مبلغ یک‌میلیون واریز نمودم خیلی سریع بازتاب آن را دیدم ولی هرچقدر مبلغ بالا می‌رفت مبارزه‌ای سخت درونم شکل می‌گرفت واقعاً گذشتن از جان هست چقدر سی‌دی‌های آقای مهندس به من کمک نمود در این راستا چقدر آموزش‌های اساتیدی چون استاد امین، سرکار خانم جلالی به من کمک کرد نقطه وصل من زمانی ایجاد شد که به‌طور رسمی‌عضو لژیون سردار شدم و تلاش اعضا سردار را برای خرید زمین برای شعبه یا رفع نمودن مشکلات شعبه از نزدیک دیدم، تلاش‌های بسیار دیده‌بان محترم آقای زرکش برای برپایی جلسات سردار و حضور در نمایندگی‌ها بود که معنی کلمه بخشش را آموزش دهند بخشش طیبه، بخشش بدون انتظار بازگشت فکر می‌کنم اگر همه ما و اساتیدی که با عشق خدمت صادقانه و خالصانه انجام می‌دهند را الگو خود قرار بدهیم هیچ‌گاه از حرکت باز نمی‌ایستیم و حتی با سرعت بیشتر تلاش می‌کنیم تا وصل باشیم فکر می‌کنم مهم آن توشه‌ای است که برداشتم آن حس نابی است که با خدمت در قسمت مالی کنگره ۶۰ به دست آوردم کنگره 60 یک خانواده بزرگ است که بنیان آن و ریشه آن آقای مهندس است وقتی خود را از این ریشه بدانم بزرگ‌ترین جاذبه در من ایجاد می‌شود که در کنار ریشه بمانم و خدمت کنم خدمت برای که برای خودم و برای خانواده خودم.

حس و حال شما به‌عنوان اولین نفرات پهلوان در کنگره 60 چگونه است؟

ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی‌‌‌ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو ...از آنم همه تو

من تمام تلاشم قطره‌ای بودن در اقیانوس بیکران کنگره ۶۰ است فرقی نمی‌کند اولین و آخرین باشی مهم بودن است مهم سهم داشتن است مهم رسیدن به حال خوش است، برای خودم به‌شخصه بسیار خوشحال هستم برای درونم خوشحالم برای پیروزی که کسب کردم خوشحال هستم مگر می‌شود بخشید و خوشحال نبود مگر می‌شود گذشت و خوشحال نبود برای حال خوب تمام آیندگانی که قرار است بر روی صندلی‌های دانشگاه کنگره ۶۰ بنشینند خیلی خوشحال هستم در من غروری ایجاد می‌شود غروری از جنس عشق از جنس محبت و برای این حس ناب معبود خود را شاکر هستم.

سخن آخر....

سپاس گذارم از شما که به من فرصت مصاحبه دادید از زحمات کمک راهنمایان ارجمندم سرکار خانم مهری، سرکار خانم قائمی، سرکار خانم فرزانه و راهنمای بزرگوارم سرکار خانم جلالی بسیار ممنون و سپاسگزار هستم سر تعظیم در مقابل این عزیزان فرود می‌آورم خداوند را شاکر هستم به خاطر وجود پدر نازنین و استاد بزرگوار جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان که فرصتی را فراهم نمودند که بیاموزیم و بیاموزیم و بیاموزیم و خدمت کنیم و به درک این برسیم که به دنبال چه هستیم ...؟ از مسافر خود ممنون هستم که من را با دنیای تاریکی‌ها آشنا نمود و توانستیم به روشنایی عظیم برسیم.

امیدوارم تمام اعضا کنگره ۶۰ این حال خوب و این حس ناب را تجربه کنند.

خانم سارای عزیز از شما بسیار سپاسگزاریم که با شرکت در این گفتگوتجربیات ناب خود را به ما و مخاطبین منتقل کردید امیدوارم در این مسیر زیبا توفیق روز افزون داشته باشید و لحظه لحظه زندگی‌تان سرشار از بخشش‌های زیبا و ماندگار باشد.

تهیه و تنظیم: مسافر نیکوتین سمیه از شعبه ابوریحان
ادامه مطالب در آرشیو گفت و گو

💀 اخرین بچه های زمین 🌎 ( حمله زامبی ها ) P1
بازدید : 507
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 4:38

چهارشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۹ - 22:58 - همسفرمیلادعیدی -

پنجمین جلسه از دور اول سری کارگاه‌های آموزشی عمومی‌کنگره ۶۰ کارگاه خرم آباد ویژه مسافران و همسفران با استادی مسافر رضا بهرامی‌نگهبانی مسافر توکل و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه جشن گلریزان در تاریخ ۱۳۹۹/۰۸/۲۲ رآس ساعت ۱۶ آغاز بکار کرد ‌.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم مسافر

خیلی خوشحال هستم که در جمع شما دوستان هستم.

همان‌طور که مستحضر هستید، امروز، در سال ما یک هفته راداریم که امسال 2 هفته با دستور مهندس به‌عنوان "گلریزان" اعلام گردیده است ولی در یک روز جشن برگزار می‌شود. این به خاطر این است که ما قدردان هستی و کائنات باشیم که به این نعمت رسیده‌ایم. از لژیون مرزبانی تشکر می‌کنیم به خاطر تزئینات، که مسلمأ برای بهتر و شادتر شدن جشن می‌باشد. اما گلریزان رسم و رسومی‌است که از قدیم در ایران وجود داشته و بیشتر این امر در زور‌خانه‌ها برگزار می‌شد و پهلوان‌های زورخانه سبدی را می‌آوردند و برای کسانی که مشکل مالی داشتند پول جمع‌آوری می‌کردند و این کار بسیار زیبایی است. در کنگره ما متوجه شدیم که منافع ما در جمع است و ما نمی‌توانیم این را بگوییم که هرچه هست برای خودمان و خانواده‌مان است. برای اینکه این انرژی در کنگره به‌صورت رفت‌وبرگشت باشد باید همگی کمک کنیم.زمانی که در پارک بودیم و کلاسها آنجا برگزار می‌شد، سال اولی که گفتیم این هفته جشن گلریزان است همه تعجب کردند و باز به حمدالله برگزار شد و حدود 800 هزار تومان جمع شد و یک استارتی بود برای لژیون خرم‌آباد، که ما در آن زمان هفت هشت نفر بودیم. ما از جایی شروع کردیم که مثل انسان‌های اولیه در یک چادر و جلوی باران لژیون برگزار می‌شد. اما امروز در این سالن زیبا و این تزئینات و در کنار شما دوستان جلسه برگزار می‌شود. ما از آن رقم پایین به این رسیدیم که سال گذشته 97 میلیون جمع شد، یعنی ما هرسال بهتر از پارسال بودیم. اگر گلریزان در NGO( سازمان‌های مردم‌نهاد) برگزار شود، دوستانی هستند که تجربه آن را دارند، شاید به‌زور یک‌میلیون جمع شود اما در کنگره و این مبالغ فقط نیروهای دیگری هستند که ما را به جلو هل می‌دهند. دیروز آقای منصوری دیده‌بان محترم اعلام کردند که در اصفهان 7 پهلوان در شعب اصفهان اعلام حضور کردند. این‌ها کسانی هستند که از آن زندگی جهنمی‌و سرتاسر ظلمت رها شدند. آیا به غیر این است که استادان مهندس بیست سال پیش به او گفته‌اند بجای اینکه ساختمان بسازید انسان‌ها را بسازید. فقط کسانی که عمق ظلمات و تاریکی‌ها را دیده‌اند پتانسیل این را دارند که به کنگره کمک نمایند و یا پهلوان شوند. به نظر من اگر تمام زندگی‌ات را بدهی می‌ارزد که از اعتیاد بیرون بیایی و این گلریزان یک تمرین برای بزرگ شدن است. کنگره 60 با قشر متوسط حمایت می‌شود. کسانی هستند که انگشتر و النگوی همسرشان را می‌فروشند و عضو لژیون سردار می‌شوند. این‌ها آینده خود و فرزندانشان را می‌سازند. من معتقدم اگر کمک نکنیم از ما گرفته می‌شود. شما نگاه کنید ببینید چه کسانی اینجا هستند؟ کسانی که خدمتگزار هستند و به قول بچه‌های امروز یک تیک‌اف می‌شوند. همین افرادی کسانی بودند که ساعت 3 و یا 4 بعدازظهر از خواب بیدار می‌شدند و حال با بالا رفتن جهان‌بینی، ساعت 6 صبح پارک می‌آیند و ورزش می‌کنند.قسمتی از کتاب آسمانی میگوید: بعضی از انسان‌ها وقتی سوار کشتی می‌شوند و درگیر طوفان می‌شوند همگی دعا می‌کنند که پروردگارا ما را نجات بده، اما وقتی‌که نجات پیدا کردند یادشان می‌رود که چه عهدی باخدا بسته‌اند.من صدها مورد دیده‌ام که گفتند اگر فرزندمان از اعتیاد بیرون بیاید چه کمک‌ها که به کنگره خواهیم کرد. اینجا هزار نکته باریک‌ترازمو اینجاست. " نه هرکه سر بتراشد قلندری داند" حال ببینید چه چیزی باعث شده که این افراد خدمتگزار از کار، تفریح زن و بچه‌شان می‌گذرند و به این جمع آمدند تا خدمت کنند.

آیا ما به اینجا و این دنیا امده‌ایم که فقط بخوریم وبخوابیم؟ خوش به حال کسانی که صحبت‌های مهندس را گوش می‌کنند و آن‌ها را در زندگی‌شان عملی می‌کنند.

اگر توانایی مالی دارید بیایید و کمک کنید و مطمئن باشید جای خوبی هزینه می‌شود. مهندس در صحبت‌های شنبه بیان کردند که به افرادی که بالای سال سن دارند هشدار می‌دهیم که تکلیف مالی‌شان را مشخص کنند. از ثروتشان برای بچه‌هایشان بگذارند و به دیگران نیز کمک کنند.در کنگره ما، ماهی دست شخص نمی‌دهیم بلکه ماهیگیری آموزش می‌دهیم. شخصی که از اعتیاد بیرون می‌آید سال‌به‌سال وضع زندگی‌اش بهتر می‌شود و اگر درب شعب را ببینیم همه با ماشین‌های خارجی به شعب می‌آیند و این وعده خداوند است.

تشکر از اینکه به سخنانم گوش کردید.

عکس: مسافر فرهاد

تایپ: مسافر محسن

تنظیم و ارسال: مسافر محمد

منبع: کارگاه آموزشی خرم آباد
ادامه مطالب در آرشیو کارگاه‌های آموزشی کنگره 60

پهلوان کسی است که بتواند کمک کند
بازدید : 345
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 17:38

سه شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۹ - 9:9 - همسفرمیلادعیدی -

چهاردهمین جلسه از دوره بیست و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی‌کنگره 60؛ نمایندگی ارتش با استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر امین و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» شنبه 24 آبان ماه ماه 1399 ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان و دبیر عزیز تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قراردادند تا در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه این هفته وادی سوم است «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند» هر وادی به یک حقیقت و مسئله مهم می‌پردازد اما وادی سوم یک تفاوت دارد و آن وجود کلمه (باید) در ابتدای تیتر وادی است. ازنظر من کلمه باید برای این استفاده‌شده است که من را متوجه کند که هیچ راه دیگری وجود ندارد و من نباید به دنبال راه دیگری باشم درواقع این وادی یک حقیقت است و حقیقت چیزی است که بوده هست و خواهد بود. از طرف دیگر کلمه باید به من یادآوری می‌کند که مسئله وادی سوم را باید جدی بگیرم و در آن بیشتر فکر و اندیشه کنم.

در یک قسمت وادی گفته می‌شود که به دنیای تازه قدم می‌گزاریم؛ اگر از تجربه خودم در مورد این جمله بگویم باید عرض کنم که زمانی که من وارد کنگره ۶۰ شدم این احساس را کردم که به دنیای تازه قدم نهادم به دنیایی که با دنیاهای دیگر تفاوت داشت و با دنیایی که من پیش‌ازاین داشتم تفاوت داشت، رفتار اعضا با یکدیگر، نوع و ماهیت آموزش‌ها و هدفی که در پشت آموزش‌هاست همه و همه با هر آن چیز که من دیده و شنیده بودم تفاوت داشت و این تفاوت برای من زیبا و جذاب بود و من را جذب کرد.

در اینجا خیلی از خصایص انسانی را می‌توان به‌عین دید مانند گذشتن و بخشش مثل گذشتن از مادیات، دیدیم که در هفته گذشته اعضای کنگره و اعضای نمایندگی‌مان چگونه از مادیات گذشتند، این دقیقاً بازخورد آموزش‌هاست این دقیقاً همان معرفتی است که در کنگره ۶۰ از آن نام‌برده می‌شود. گذشتن کلمه ساده‌ای است اما کاربردی کردن آن بسیار دشوار است اما من امروز در کنگره می‌توانم ببخشم و در بعضی از مسائل بخشش را یاد گرفتم. خیلی وقت‌ها از خیلی اتفاقات می‌گذرم درصورتی‌که تا قبل از این گذشتی در کار نبود و تمام این آموزش‌ها در این راستا هستند که من خویشتن خویش را بشناسم درواقع خود حقیقی‌ام را بشناسم. جناب مهندس می‌گویند: بعضی‌ها تصور می‌کنند که این گفتمان‌ها و آموزش‌ها صرفاً فلسفی است اما این آموزش‌ها برای شناخت خود است شناخت خود از این بابت مهم است که زمانی که آگاهی من نسبت به خودم بالا برود من دیگر حاضر به انجام خیلی از ضد ارزش‌ها نخواهم بود و دیگر به خود صدمه و تخریب وارد نمی‌کنم و برای خود ارزش قائل هستم همان‌طور که اگر آگاهی من نسبت به طبیعت و جهان خارج از خود بالا برود من به جهان و طبیعت آسیب نمی‌رسانم.

مسئله بعدی در این وادی مسئله پذیرفتن مسئولیت کارهای خویش است و این مهم، بسیار اهمیت دارد. زمان‌هایی هست که من نمی‌خواهم مسئولیت کارهای خود را بپذیرم و درون خود جنگ‌های زیادی دارم که یک مسئولیت را بپذیرم یا نپذیرم و این مسئله تنها مربوط به اعتیاد و درمان اعتیاد نمی‌شود بلکه در تمام امور این حقیقت وجود دارد که من باید مسئولیت کارهای خویش را بپذیرم. درواقع این وادی، برای من حجت را تمام می‌کند مثلاً من در دوران اعتیادم همیشه دعا می‌کردم که: خداوندا من شب بخوابم و صبح مثل یک انسان سالم از خواب بیدار شوم اما همان‌طور که گفتم این وادی حجت را برای من تمام می‌کند و می‌گوید هیچ‌کس هیچ کاری برای من نخواهد کرد جز خود من و من نباید بیخودی به دامان این‌وآن بیفتم و مثلاً برای درمان اعتیادم از پیامبران و امامان و حتی از خود خداوند بخواهم که من را درمان کند.

حتی زمانی که من در کنگره ۶۰ قدم می‌گذارم اگر بهترین اساتید هم من را راهنمایی کنند اما تا زمانی که خودم نخواهم هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد این دقیقاً همان مثالی است که می‌گوید انسان خواب را می‌توان بیدار کرد اما انسانی که خود را به خواب زده است را هیچ‌گاه نمی‌توان بیدار کرد.

یک نکته و قسمت، در این وادی وجود دارد که بسیار جالب است و بسیار قابل‌تأمل است؛ در وادی آمده است که من دو راه برای روبرویی با مشکلات پیش رو دارم یا مشکل را و اتفاق را می‌پذیرم و مسئولیت آن را قبول می‌کنم یا مشکلات را نمی‌پذیرم و مسئولیت آن را به‌هیچ‌وجه قبول نمی‌کند در صورت انتخاب گزینه اول، یعنی زمانی که مسئولیت کارم را بپذیرم، سعی خواهم کرد که در ادامه، با تفکر صبر و استقامت به سمت پیدا کردن راه‌حل برای رفع مشکل حرکت کند و این مشکل را حل کنم اما درصورتی‌که راه دوم را برگزینم، یعنی مسئولیت کارم را نپذیرم، هیچ قدمی‌در جهت رفع آن مشکل نیز بر نخواهم داشت زیرا مسئولیت آن را نپذیرفتم و پیش خود تصور می‌کنم این اتفاق را کسان دیگر برای من رقم زدند و خود را مسئول آن، نمی‌دانم پس هیچ حرکتی در جهت حل‌وفصل آن ماجرا هم نخواهم کرد و انتظار دارم دیگران بیایند و این مشکل را حل کنند.

گاهی اتفاقاتی می‌افتاد که شاید به من هم مربوط نیست مانند یک نقص عضو مادر زادی که شاید به من ربطی ندارد. در این وادی می‌گوید که این اتفاق به هر دلیلی که افتاده است، افتاده است، باز من دو گزینه را روبروی خود، دارم پذیرفتن و نپذیرفتند. بهترین راه پذیرفتن آن مشکل و مسئولیتش است زیرا با پذیرفتن مسئولیت همان‌طور که گفتم در جهت حل مشکلات برمی‌آیم و حرکت می‌کنم و بالاخره راهی برای عبور از مشکلات پیدا خواهم کرد.

نگارنده: مسافر روزبه

عکس: مسافر روزبه

نمایندگی: ارتش

تاریخ: ۱۳۹۹٫۰۸٫۲۴
ادامه مطالب در آرشیو کارگاه‌های آموزشی کنگره 60

مردی از جنس نور
بازدید : 405
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 17:38

سه شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۹ - 9:0 - همسفرمیلادعیدی -

همسفر ندا راهنمای تازه واردین که چند ماهی است به شعبه نیک آباد می‌آیند عضو لژیون سردار شده است. به همین بهانه به پاس از زحماتشان در این شعبه گفت و گویی با او داشتیم که با هم می‌خوانیم ...

چه زمانی وارد نمایندگی نیک‌آباد شدید و چه حسی نسبت به این شعبه داشتید؟

من از خردادماه وارد این شعبه شدم یعنی زمانی که دیده‌بان محترم خانم آذر به شعبه سلمان فارسی آمدند و گفتند چه کسانی حاضر هستند برای خدمت به شعبه نیک‌آباد بروند واقعاً یک نیرویی دست مرا بلند کرد و به من این اجازه را داد که به عنوان داوطلب خودم را معرفی کنم و بیایم در شعبه نیک‌آباد خدمت کنم قبل از اینکه امتحان کمک راهنمایی بدهیم خیلی علاقه داشتم که روزی در این شعبه خدمت کنم و خدا را شکر می‌کنم که این توفیق نصیبم شد و توانستم در این شعبه خدمت کنم. شعبه کوچک هست تعداد افراد هم کم هست ولی سرشار از انرژی هستند همین‌قدر که آدم می‌بیند افراد با تعداد کم چه طور دست در دست هم می‌دهند تا شعبه را حفظ کنند و پایه آن محکم باشد تا رهجوهای دیگری بیایند و بتوانند در این مکان مقدس سفر کنند و به رهایی برسند به آدم حس آرامش و لذت می‌دهد.

از چگونگی ورودتان به زنجیره‌ی عاشقان لژیون سردار بفرمایید؟

سالی که در شعبه بودم و جشن گل‌ریزان بود خوب مثل همه دوستان این آرزوی من بود که بتوانم عضو لژیون سردار باشم اما مشکلات مالی این اجازه را به من نمی‌داد تا اینکه به گفته کمک راهنمایم خانم الهه همیشه به ما می‌گفتند بچه‌ها دستتان جلوی مسافرتان دراز نباشد البته ایشان هم به گفته آقای مهندس می‌گفتند همیشه آن چیزی که توی چنته خودتان هست بیاورید حتی اگر 100 یا 200 تومان باشد من هم به گفته کمک راهنمایم سعی کردم از سال قبلش تا سال گل‌ریزان پارسال این کار را انجام بدهم و حتی هدایایی خودم را جمع کردم و توانستم اندک پس‌اندازی را در جشن گل‌ریزان اهدا کنم و از آن موقع به خودم قول دادم که ماه به ماه یک مبلغ کوچکی را برای زمین پرداخت کنم شاید به یک یا دو ماه نکشید که شرایط شغلی برایم فراهم شد که توانستم به راحتی آن هزینه ماهانه را فراهم کنم و چه‌بسا شیرینی آن چشم گفتن به فرمان کمک راهنمایم این شد که بتوانم عضو لژیون سردار بشوم روز پنجشنبه که مسافرم به شعبه نیک‌آباد آمدند با کمک راهنما در مورد آن شعبه و هزینه‌های که بود صحبت می‌کردند و من و مسافرم باهم مشورت کردیم و این شد که من هم توانستم در لژیون سردار شرکت کنم.

روند کار و مدیریت لژیون سردار چگونه است؟

روند کار و مدیریت لژیون سردار به این صورت هست که مثل لژیون‌های دیگر در هر شعبه‌ای این لژیون برگزار می‌شود منتها نه هر هفته ماهی یک‌بار این جلسات برگزار می‌شود که توی این جلسات استاد، نگهبان و دبیر هم حضور دارند دستور جلساتی که ثابت هست را مدیریت می‌کنند و دستور جلسات را برای تهران ارسال می‌کنند و این دستور جلسات برای این برگزار می‌شوند که روند بهتری را برای مدیریت لژیون سردار داشته باشند که چه کارهایی می‌توانند انجام بدهند که برای شعبه مفیدتر باشد.

لژیون سردار چه پیامی‌رامی‌تواند داشته باشد؟

مهم‌ترین پیامی‌که برای من و دوستان دارد این بوده که آقای مهندس فرمودند: افرادی که وارد کنگره می‌شوند این مثلث را باید کامل کنند تا بتواند به آن تعادل حقیقی برسند. یک ضلع فیزیکی و یک ضلع دانش و ضلع دیگر مادی. من اگر فقط بیایم خدمت کنم یک ضلعم رشد می‌کند اگر فقط دانش را زیاد کنم باز آن یک ضلع رشد می‌کند ولی آن ضلع مادیات هم باید هم‌زمان با آن‌ها رشد کند تا این مثلث من تکمیل شود و به تعادل برسم و لژیون سردار باز هم پیامی‌که برای من داشت صفت خدایی را برای من بازگو کرد. خداوند تمام هستی و کائنات را به انسان بخشید و اختیار را به انسان بخشید تا بتواند بهترین چیزها را از آن دریافت کند پس من هم باید ببخشم تا بتوانم بهترین چیزها را به دست بیاورم و بتوانم مثل خداوند رفتار کنم خداوند بهترین چیزها را به انسان بخشید من هم می‌توانم از بهترین چیزهای که دارم به بندگان خدا ببخشم آن طوری که خداوند دوست دارد.

توصیه شما به کسانی که تمایل دارند وارد لژیون سردار بشوند اما تردید دارند چیست؟

من کوچک‌تر از آنی هستم که بتوانم توصیه کنم فکر کنم توصیه را پهلوانانی که توانسته‌اند جزو لژیون سردار بشوند این کار را انجام بدهند اما می‌توانم بگویم زمانی من می‌توانم مالم را ببخشم که آن پول را به حقیقت بپذیرم این مالی که من دارم امانتی هست که خداوند به من داده و به عنوان امانت‌دار باید آن را به صاحبانش برگردانم اگر امانت‌دار خوبی باشم اگر خزانه‌دار خوبی برای خداوند باشم خداوند دوباره آن مال را به من می‌دهد که به دست صاحبانشان برسانم اگر نتوانم این کار را انجام بدهم دیگر اعتماد شاید برای خداوند نباشد و آن مال برای من به دست نمی‌آید و فکر می‌کنم با این کار عضو لژیون سردار شدم و این بخشیدن ما فرمان خداوند را اجرا می‌کنیم همان‌طور که در قرآن گفته‌شده وعده خداوند دروغ نیست پس وقتی من می‌بخشم دوباره خداوند به من می‌دهد تا بتوانم این عمل را تکرار کنم پس چشم گفتن به فرمان خداوند تردیدی نیست.

شرکت در لژیون سردار چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟

از زمانی که تصمیم گرفته شد که عضو لژیون سردار شوم و توفیقش نصیبم شد نه تنها تأثیرات مادی آن و خیر و برکت آن در زندگی من قابل مشاهده بود با اینکه مشکلات مالی بود ولی واقعاً آن‌قدر قشنگ و زیبا حل شد که من و مسافرم تعجب کردیم و لذت می‌بردیم ولی برایم مهم‌تر، این بود که می‌دانستم مالی که طاهر می‌شود مثل یک آب گل‌آلود که آب را مرتب خارج می‌کند آب‌های بهتری جایگزینش می‌شود وقتی این مال بخشیده می‌شود این مال طاهرتر و پاک‌تر می‌شود و تأثیرش در منش بچه‌هایم و تربیت بچه‌هایم دیده می‌شود و همین مهر و محبتی که بین اعضای خانواده جاری است و این مسئله خیلی برای من پررنگ‌تر بود در زندگی‌ام و از این همه زیبایی خداوند واقعاً لذت می‌برم.

نقش و حمایت مسافرتان در لژیون سردار به چه صورت بوده است‌؟

قدر مسلم نقش و حمایت مسافرم در لژیون سردار خیلی برای من پررنگ بود چون من و مسافرم باهم یکجا کار می‌کنیم و با توافقی که کردیم اول ایشان عضو لژیون سردار شدند و وقتی‌که به راحتی پذیرفتند و پیشنهاد خودم که اول ایشان عضو لژیون سردار باشند طولی نکشید چون هزینه‌ها با همدیگر بود خیلی پیش تازانِ این کار را انجام دادند و به من گفتند که شما هم عضو لژیون سردار شوید و من توانستم عضو لژیون سردار بشوم درست است که باهم کار می‌کنیم ولی به‌هرحال باید بستری هم فراهم باشد از مسافرم خیلی ممنون هستم امیدوارم خیروبرکتش را در زندگی‌اش ببیند.

چرا بخشش و پرداخت پول در کنگره حال انسان را خوب می‌کند؟

وقتی می‌بینیم پولی پرداخت می‌شود و شعبه‌ای تأسیس می‌شود. تازه واردین با چه ذوق و شوقی آنجا را می‌بینند و مطمئن می‌شوند اینجا همان‌جایی است که می‌تواند به آرزوهایش برسد و آرامش به زندگی برمی‌گردد. چرا به آدم حال خوش‌دست ندهد و مطمئن است بزرگ‌ترین پس‌انداز و بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری را در مکانی انجام داده که هیچ تردیدی وجود ندارد می‌آید آشیانه‌های را می‌سازد که تبدیل به ویرانه بود و چه بچه‌های که دست امیدشان به این مکان مقدس هست که پدرشان به آغوش خانواده بازگردد و اشک چشم مادرشان را پاک کند. من فکر نمی‌کنم هیچ جای دنیا بخشش و پرداخت آدم را ناراحت کند. بخصوص برای ما که در کنگره به یقین جا افتاده است که این مکان مقدس است و دست‌های آسمانی همیشه آن را هدایت می‌کند.

لطفاً از حس و حالتان در مورد این هفته بفرمایید؟

این هفته واقعاً خیلی قشنگِ حتی سال‌های قبل هم که عضو لژیون سردار نبودم انگار که روز امتحانم بود یعنی خدا به من می‌گفت از پارسال تا امسال چه کار کردی چقدر پس‌انداز کردی. از کدام خواسته‌هایت گذشتی آقای امین می‌گفتند: اگر آدم می‌خواهد به جایی برسد باید از خواسته‌اش بگذرد خداراشکر امسال روزیم شد که این حس و حال را دوباره لمس کنم عمر دوباره‌ای خداوند نصیبم کرد که بتوانم توی این روز باشم و بتوانم بیایم شعبه و با همه دوستان این روز بزرگ را جشن بگیریم.

و سخن پایانی ...

ممنونم از شما خانم اکرم عزیزم که این توفیق نصیبم شد که من هم بتوانم در این مصاحبه شرکت کنم تشکر می‌کنم از راهنمای خوب خودم خانم الهه عزیز که همیشه در این مدتی که در کنگره هستم راهنما و معلم به تمام معنا برای من بودند و هر آنچه دارم از زحمت‌های ایشان و خانواده‌ی آقای مهندس بوده است که تمام زندگی‌شان را وقف ما کردند تا بتوانیم به آرامش و آسایش برسیم ممنون از شما خانم اکرم عزیز بابت مصاحبتان.

از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید بسیار سپاسگزارم و برایتان آرزوی موفقیت و پیروزی می‌کنم.

مصاحبه کننده: همسفر اکرم،لژیون سوم

تایپ: همسفر فاطمه،لژیون چهارم

ویرایش و ارسال مطلب: کمک راهنما همسفر زهره

همسفران نمایندگی نیک آباد
ادامه مطالب در آرشیو اخبار داخلی

مسئولیت کارم را بپذیرم
بازدید : 369
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 3:37

یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۹ - 17:31 - همسفرمیلادعیدی -

خیلی از مسائل پیش چشم ماست ولی ما در جستجوی آن، دوردست‌ها را می‌نگریم. به قول استاد همین مسئله‌ی جهان دیگر که برای عده‌ای دور از باور است ولی هر شب در این جهان با حواس ظاهری خود به خواب می‌رویم و در جهان دیگر با حواس دیگر خود بیدار می‌شویم ولی گاهی همچنان وجود جهان‌های دیگر را انکارمی‌کنیم‌. بارها شنیده بودم که در روز قیامت انسان‌ها حتی از نزدیکانشان نیز می‌گریزند، اما تااندازه‌ای برایم غیرقابل‌باور می‌نمود و با خودم فکر می‌کردم، چطور امکان دارد که پدرومادر از فرزندی که از وجودشان و پوست و گوشت و استخوانشان است فرار کنند و در آن بُعد از زمان و مکان فقط به فکر خودشان باشند؟ و یا همسر و همچنین برادر و خواهر نسبی و ... تا اینکه سروکله‌ی این ویروس پیدا شد و عملاً این را به عینه مشاهده کردم که انسان‌ها چطور از همدیگر فاصله گرفته و یا به قولی فرار می‌کنند.

البته ازنظر عقلانی حفظ فاصله‌ی اجتماعی از ضروریات است و من به‌هیچ‌وجه در این دلنوشته آن را تکذیب نمی‌کنم اما حرف من وجود چیزهایی است که همگی برایمان غیرقابل‌باور است ولی وجود دارند. با خودم فکرمی‌کردم چرا باید به گریز انسان‌ها از همدیگر اشاره شود؟ آیا مقصد ترساندن ماست که فکر کنیم چقدر تنها هستیم؟ و یا اشاره به این موضوع دارد که هیچ نفسی بار نفس دیگر را به دوش نمی‌کشد؟ خواندن این جمله برایم وادی سوم را تداعی می‌کند، وادی که با کلمه باید آغاز می‌شود، باید دانست هیچ موجودی به‌اندازه‌ی خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.

درواقع مسئولیت‌پذیری و پذیرش اشتباه بعد از تفکر و امیدواری اولین چیزی است که در مسئله‌ی خودسازی راهگشای انسان است. با خودم فکر میکنم چه بارهایی که می‌بایست بر دوش می‌کشیدم اما برای تبرئه‌ی خود و توجیه اشتباهات و حرکت نکردنم به دیگران واگذار کرده بودم و در عوض وقتم را برای تجسس و کنکاش در مورد اشتباهات ریزودرشت اطرافیان و قضاوت و صدور حکم برای آن‌ها صرف کرده بودم. آن‌قدر در این مورد پیشروی کرده بودم که در مورد مسافرم کاسه‌ی داغ‌تر از آش شده بودم و مدام بی‌اختیاری در اداره‌ی نفسش را چماق می‌کردم و او را شماتت می‌کردم.

درواقع با اطمینان کامل اذعان می‌داشتم من از هرگونه خطا و اشتباه مبری هستم و نسبت به همه‌چیز آگاهی و دانایی دارم. غافل از این‌که اگر کسی واقعاً به دانایی برسد به خودش رجوع می‌کند و وقتش را صرف پاکسازی و پالایش نفس خودش می‌نماید، نه اینکه مدام سعی کند دیگران را تغییر دهد و برای زندگی و کارشان برنامه بچیند و من به همه‌کس فکر می‌کردم به‌جز خویشتن خویش. راستش این وادی تکلیف ما را روشن می‌کند و به انسان می‌آموزد که با خودش روبه‌رو شود و مسئولیت کار وزندگی و مشکلاتش را بر عهده بگیرد تا مادامی‌که انسان چشمش به دست دیگران و دلش به مساعدتشان خوش باشد برای رفع مشکل خود قدم از قدم برنمی‌دارد. هرچند که نمی‌توان منکر یاری و مشورت و همفکری دیگران شویم اما درکل دیگر توقع بی‌جا نداریم و به قولی دستمان را روی زانوی خودمان می‌گذاریم و برمی‌خیزیم.

در کنگره به همسفر، آموزش رها کردن مسافر و پرداختن به خودش داده می‌شود، مسئله‌ای که در اوایل برای خیلی از همسفران غیرممکن و ناشدنی است، چراکه یک همسفر قبل از کنگره حالش را به حال مسافرش گره می‌زند و به عبارتی خودش وزندگی‌اش را به دست فراموشی می‌سپارد که این به دوش کشیدن بار سفر مسافر و مسئولیت‌هایش سبب می‌شود همسفر درمانده شود و هردو در اعماق تاریکی فروروند، درواقع مسافر فرصت مسئولیت‌پذیری پیدا نمی‌کند چراکه همیشه هستند کسانی که به او بیشتر و بیشتر از خودش فکرمی‌کنند و درواقع به شخص فرصت فکر کردن و مسئول بودن در مقابل اشتباهاتش را نمی‌دهند. درواقع یک شخص بایستی ابتدا خودش از تاریکی بیرون بیاید تا بتواند به فرد دیگر کمک کند به عبارتی هیچ نفسی بار نفس دیگر را بر دوش نمی‌کشد.

نویسنده: کمک راهنما همسفر سمیه لژیون ششم

نمایندگی: همسفران شهرری
ادامه مطالب در آرشیو مقالات

روش صحیح سئو سایت
بازدید : 398
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 3:37

یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۹ - 17:25 - همسفرمیلادعیدی -

کارگاه آموزشی خصوصی نمایندگی خانم‌های مسافر با استادی سرکار خانم مونا، نگهبانی مسافر سپیده و دبیری خانم زهره همسفر، با دستور جلسه «صورت مساله اعتیاد» سه شنبه اول مهرماه 1399 ساعت 11:30 برگزار شد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مونا هستم یک مسافر. به خانم سپیده نگهبان جلسه و خانم زهره دبیر جلسه که در کلینیک دکتر فرشته با ما همکاری دارند، تبریک عرض می‌کنم و به نگهبان و دبیران دوره قبل خداقوت می‌گویم، امیدوارم جلسات خوبی در کنار یکدیگر داشته باشیم.

در ابتدا به دستور جلسه امروز که صورت مسئله اعتیاد است می‌پردازیم، و در ادامه جشن تودیع و قدردانی از زحمات یکی از عزیزان کمک راهنمای خانم‌های مسافر را برگزار می‌کنیم.

دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد" از دو بخش تشکیل شده است؛ یکی موضوع "صورت مسئله"، و دیگری داستان "اعتیاد". تا دو دهه پیش کسی به صورت مسئله اعتیاد پی نبرده بود که بخواهد آن را حل کند و درمانی از آن خارج شود. این موضوع برای اولین بار توسط بزرگ مرد تاریخ، آقای مهندس دژاکام شکافته شد. ایشان مدت ۱۷ سال مصرف کننده الکل و دیگر مواد مخدر بودند، و شکست‌های پی در پی و ناکامی‌های متعددی در زمینه ترک مواد داشتند. ازآنجا که ایشان محقق، مهندس و متفکر بزرگی بودند و مطالعات بسیاری داشتند، تحقیقات زیادی انجام دادند تا بتوانند راه حلی درست و منطقی برای درمان اعتیاد پیدا کنند.

همانطور که در کتاب ۶۰ درجه ذکر شده است، این قضیه در سال 1375 و در ماه مبارک رمضان برای ایشان شکافته و روشن شد. ابتدا مقدار مواد مصرفی خودشان را اندازه گیری کردند، سپس ذره ذره آن را کاهش دادند و به صفر رساندند.

اما صورت مسئله اعتیاد چیست؟ آقای مهندس در روند سفرشان متوجه شدند که فرد مصرف کننده مواد مخدر، الکل یا انواع قرص‌ها، سیستم شبه افیونی بدنش که مبدا و مرکز آن در مغز است، از تعادل طبیعی خارج می‌شود. مغز بیش از ۵۰ نوع مواد شیمیایی مختلف ترشح می‌کند، و خلق و خو و تمام حالت‌های روحی و روانی انسان توسط این مواد کنترل می‌شود.

زمانی که من تریاک، حشیش، الکل، قرص یا هر ماده مخدر دیگری مصرف می‌کنم، به تدریج در کار این سیستم اختلال به وجود می‌آورم. یعنی به جسمم می‌گویم؛ تو تولید نکن، من شبیه آن را از بیرون برایت می‌فرستم! به مرور زمان سیستم جسم من کم کار و تنبل شده و در نهایت از کار می‌افتد، و من محتاج به مواد بیرونی می‌شوم.

اما شخص به جایی می‌رسد که خسته می‌شود و می‌گوید؛ دیگر نمی‌خواهم مصرف کنم! و موادش را قطع می‌کند. کارخانه‌های تولید کننده شبه افیونی بدن او هم از کار افتاده اند، اینجاست که اعتیاد به شکل حالات خماری؛ بی خوابی، بدحالی، بی فروغی چهره و عدم کارکرد درست سیستم‌های بدن بروز می‌کند، و شخص تازه متوجه می‌شود که معتاد شده است.

خارج از کنگره اعتقاد بر این است که فرد مصرف کننده باید یک جو غیرت، ذره‌‌‌ای همت، و اراده‌‌‌ای قوی داشته باشد تا بتواند مواد را کنار بگذارد. ولی در کنگره این قضیه به صورت روشن و شفاف، و به صورت علمی‌بیان شده است؛ اینکه در اثر مصرف مواد مخدر، در علمکرد طبیعی سیستم‌های بدن اختلال ایجاد می‌شود.

هدف کنگره این است که سیستم ایکس یا شبه افیونی بدن، دوباره به چرخه حیات بازگردانده شود. اما راه چاره چیست؟ همانطور که جناب مهندس می‌فرمایند؛ برای انجام کارها و حل مشکلات، اولین و مهمترین نکته، در نظر گرفتن پارامتر زمان است. پس باید زمان را درنظر بگیریم، تحقق این امر در کوتاه مدت امکان پذیر نیست.

به تجربه ثابت شده برای پروسه درمان اعتیاد، مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه زمان لازم است، تا سلول‌های بدن ترمیم شوند. سلول‌های بدن هر ۱۲ ماه یکبار می‌میرند و دوباره زنده می‌شوند. در طول این یک سال، ما بهترین داروی مکمل را در اختیار سلول‌ها قرار می‌دهیم. یعنی بیداری و زنده شدن سلول‌ها، همزمان می‌شود با دریافت یک داروی مناسب.

به همین سبب شخص در پایان سفر احساس می‌کند از مادر متولد شده است. بسیاری افراد در پایان سفر اظهار می‌دارند که حالشان حتی از زمان پیش از مصرف نیز بهتر شده است. من هم قبل از شروع مصرف، مشکلات زیادی از قبیل افسردگی داشتم. در طول سفر علاوه بر این که اعتیادم درمان شد، بسیاری از مشکلاتم نیز برطرف شدند. این همان جنرال سرویسی است که آقای مهندس از آن نام می‌برند.

البته این اتفاق در صورتی رخ می‌دهد که من دارویم را درست و طبق پله‌های تعیین شده مصرف کنم، در کلاس‌ها و جلسات حضور داشته باشم و تمام وظایفم را به عنوان یک رهجو انجام بدهم. در این صورت است که درمان برایم اتفاق می‌افتد، و بسیاری از بیماری‌هایم، چه بیماری‌هایی که از وجودشان اطلاع داشتم و چه آنها که درونم پنهان هستند، مداوا می‌شوند. چراکه داروی بی نظیری در اختیار داریم، تشکیل شده از تریاک و الکل. می‌دانیم تریاک یک ماده ارگانیک و طبیعی است که از گیاه خشخاش به دست می‌آید، و بهترین و قویترین آرامبخش و مسکن برای درمان انواع افسردگی‌ها و بی‌خوابی‌ها به شمار می‌رود.

اما در مورد تجربه شخصی خودم؛ من حدود ۷ سال مصرف بالای شیشه و توهم شدید داشتم. ۱۰ سال پیش به کنگره آمدم و به لطف خدا و آموزش‌های کنگره و آقای مهندس به درمان رسیدم. خارج از کنگره درمان شیشه امری غیر ممکن است، و همه معتقدند شیشه درمان ندارد! امروزه در بیمارستان‌های اعصاب و روان، نیمی‌از بیماران، مصرف کنندگان شیشه هستند، اینها به خاطر حالات روانی ناهنجاری از خود بروز می‌دهند، خانواده را مستاصل می‌کنند، و ناگزیر در بیمارستان‌های روانی بستری می‌شوند.

امیدوارم به زودی روش DST جهانی شود و تمام افراد خواستار ریزش به درمان برسند.

اما امروز مراسم تودیع و قدردانی از کمک راهنمای محترم سرکار خانم میترای عزیز است. خانم میترا از کمک راهنمایانی هستند که حدود ۱۰ الی ۱۱ سال است در کنگره حضور دارند. خدمت خانم پروانه عزیز راهنمای خانم میترا، خانم نرگس، راهنمای همسفر خانم میترا، خانم فاطمه عزیز راهنمای همسفران و تمام کسانی که امروز در این جشن حضور دارند خیر مقدم می‌گویم، و خوشحالم که این افتخار را داریم که امروز در حضورشان باشیم.

اما مورد جایگاه کمک راهنمایی؛ از بین افراد زیادی که مصرف کننده مواد مخدر هستند، افراد نادری اذن ورود به کنگره را پیدا می‌کنند. بیشتر این افراد بعد از اینکه درمان می‌شوند، دنبال زندگی خود می‌روند. اما افراد معدودی هستند که در اینجا می‌مانند، دشت‌ها را پر از سبزه و جویبارها را پر از آب می‌کنند، انسان‌های زیادی را سیراب می‌کنند، و حس‌های خوبی را در ذهن و دل‌های دیگران جاری می‌سازند. در کل، حال خوبی به انسان‌ها می‌دهند، گویی برای این کار قدم به حیات گذاشته اند.

به نظر من خانم میترای عزیز از کمک راهنمایانی هستند که این حس خوب را به بسیاری از عزیزانی که در کنگره حضور دارند منتقل کرده‌اند. یکبار در تولد ایشان گفتم؛ آدم‌ها باید دوست داشتنی باشند، تا دیگران آنها را دوست بدارند، و خانم میترا ازجمله افراد دوست داشتنی هستند. در درون من باید حسی وجود داشته باشد که دیگران را جذب کنم. این موضوع به چشم و ابرو، ظاهر و تیپ، وضعیت خانوادگی و ... ربطی ندارد. درون انسان باید خالص و ناب باشد، و آن عشق در وجودش جریان داشته باشد. به نظر من خانم میترای عزیز تمام اینها را دارند. خوشحالم که در کنار ایشان بودم، هستم و انشااله خواهم بود، تا با کمک یکدیگر و در کنار سایر بچه‌ها، حتی تازه واردینی که امروز اینجا نشسته اند، و بعد از رهایی خدمتگزار و کمک راهنما می‌شوند، بتوانیم از درد و رنج خانم‌های مصرف کننده بکاهیم، کسانی که هنوز در راه می‌باشند، و از گفتن اینکه مصرف کننده هستند، واهمه دارند. کسانی که حتی پول خریدن موادشان را ندارند، و علی رغم میلشان باید باج بدهند تا روزگارشان بگذرد.

ما به این دلیل دور همدیگر جمع شده ایم. می‌دانیم که قضیه اصلا مادی نیست، کاملا عشقی و حسی است. امیدوارم افرادی که با تزکیه و پالایش به حس ناب رسیده‌اند، یا دوست دارند در مسیر تزکیه به این مرحله برسند، در این راه قدم بگذارند. چراکه خودشان از این حال خوش بهره مند می‌شوند، و این زنجیره عشق، ناخودآگاه و غیرمستقیم حلقه اضافه می‌کند. مسیر کنگره مانند اعداد است، هیچ پایانی ندارد.

خانم میترای عزیز در مدت خدمتشان حدود ۸۰ نفر را به رهایی رسانده اند، یعنی ۸۰ خانم مصرف کننده را به سرمنزل مقصود و درمان قطعی رسانده اند. هفت نفر کمک راهنما و دو نفر کمک راهنمای تازه واردین تحویل کنگره داده اند. و امروز که در کنار ما هستند، ۱۰ سال و ۹ ماه از رهایی خودشان می‌گذرد.

ایشان از ابتدای ورود به کنگره در جایگاه مختلفی خدمت کردند، دبیری، نگهبانی، لژیون سردار ... و کمک راهنمایی. امروز لژیون OT یا درمان موادشان را تحویل می‌دهند، اما لژیون درمان سیگارشان همچنان برقرار است. درحال‌حاضر برای مدت ۱۴ جلسه نگهبان لژیون سردار هستتد، و در پارک بانوان نیز داور ورزشی می‌باشند. مجددا به ایشان تبریک می‌گویم، به خانم مینای عزیز، همسفر خانم میترا، به کل خانواده محترمشان، و به اعضای لژیون و دوستداران شان تبریک می‌گویم.

سخنان خانم میترا:

سلام دوستان میترا هستم یک مسافر. از همه شما عزیزان تشکر می‌کنم. این عشق و محبتی که در وجود من می‌بینید، همه را از شما تقلید کردم، آموختم و توانستم سرسپرده باشم و دل بسپارم. من چیزی بلد نبودم، اما در کنگره یاد گرفتم. ممکن بود یک نفر را خیلی دوست داشته باشم، اما نمی‌توانستم این حس را به زبان بیاورم و ابراز کنم.

از راهنمای عزیزم خانم پروانه تشکر می‌کنم، من عاشقی را از ایشان آموختم. به یاد دارم در لژیون ما خانمی‌بود که به علت مصرف کرک، از لحاظ جسمی‌و ظاهری وضعیت مناسبی نداشت و موقع صحبت کردن سرش پایین می‌افتاد. ولی خانم پروانه با عشق و محبت او را در آغوش می‌گرفتند، می‌بوسیدند و دلداری می‌دادند. و من با دیدن چنین صحنه‌هایی، اشک‌هایم جاری می‌شد.

از خانم راد عزیز تشکر می‌کنم که همواره مانند یک عقاب حواسشان به تمام خانم‌های مسافر بود، و تلاش زیادی کردند تا ما بتوانیم به استقلال برسیم.

از همه شما عزیزان ممنونم که امروز در جشن من حضور پیدا کردید، در این سال‌ها از شما بسیار آموختم. برای پی بردن به دلیل محبوبیت و موفقیت هر یک از عزیزان، به رفتارشان دقت می‌کردم، وقتی کسانی را می‌دیدم که مردم دار هستند، با همه سلام و علیک دارند و در ورزش و تمام کارها شرکت می‌کنند، سعی می‌کردم از رفتار آنها الگوبرداری کنم.

از جناب مهندس سپاسگزارم، از ایشان بسیار آموخته ام، زندگی ام و نفس کشیدنم را مدیون ایشان هستم. آقای مهندس همیشه می‌گویند؛ "حفظ قرآن، مقدمۀ فهم قرآن است". بسیار تلاش کردم و همیشه سی دی‌ها را می‌نوشتم، پس از مدتی آموزش‌ها در وجودم نفوذ کردند و متوجه شدم چه قدر تشنه آموزش‌ها هستم و دوست دارم بیشتر بدانم.

من برای هیچ کس کاری انجام ندادم. در تمام لحظاتی که در کنگره حضور داشتم، لذت بردم و به من خوش گذشت. امروز هم یک روز خوب دیگر است، و دوست دارم لحظات خوبی را در کنار هم داشته باشیم. ما در اینجا شاد هستیم و در کنار هم لذت می‌بریم. پیش از آمدن به کنگره هیچ حرکتی نداشتم، یک پیاده روی ساده را نمی‌توانستم انجام بدهم. برای کوتاه ترین مسیرها که حتی تاکسی خور نبود، به دخترم می‌گفتم برای ماشین‌ها دست تکان بدهد تا دلشان بسوزد و ما را سوار کنند! اما امروز، هفده ساعت به صورت مداوم در یک شیب تند به قلۀ دماوند صعود می‌کنم! تمام مسائل زندگی ما در کنگره درست شد؛ غذا خوردنمان، ظاهر و پوشش، ارتباطات و هم نشینان مان، همه را آگاهانه و با تفکر انتخاب می‌کنیم.

از خانم مونای عزیز سپاسگزارم و بسیار به ایشان افتخار می‌کنم. خانم مونا رنگ و بوی خاصی به کنگره بخشیدند، به همه پست و خدمت دادند و اکنون می‌بینیم که اکثر بچه‌ها در حال حرکت و درخشیدن هستند.

اعتیاد برای آقایان یک درد است و برای خانم‌ها هزار و یک درد. در شعبه مشهد خانمی‌آمده بود که مدام از همسر و پسرش کتک می‌خورد و تحقیر می‌شد، به او می‌گفتند تو دروغ می‌گویی، کنگره تو را قبول نمی‌کند! از ایشان تعهد گرفتیم که خوب حرکت کنند و غیبت نداشته باشند، درنهایت وارد لژیون خانم فائزه شدند و همین چند روز پیش به رهایی رسیدند.

انشاالله خانم‌های مسافر روز به روز قوی تر حرکت خواهند کرد. همه جا دردمند وجود دارد، افراد زیادی به خاطر مشکل اعتیاد به اطرافیان خود باج می‌دهند، و برای به دست آوردن مواد مصرفی خود، رنج‌های بسیاری را متحمل می‌شوند. امیدوارم با کمک همدیگر بتوانیم از درد و رنج انسان‌ها بکاهیم.

کلام آخر. این را از صمیم قلبم می‌گویم؛ اگر می‌خواهید به حال خوش برسید، درس بخوانید و راهنما بشوید. با خدمت در این جایگاه، وارد فاز جدیدی از زندگی تان خواهید شد. و اگر می‌خواهید ثروتمند بشوید، تا جایی که در توان دارید، به کنگره کمک کنید. (البته کمک‌های ما نباید به این نیت باشد). برای انجام هر کاری به پول نیاز است، کنگره نیز از این قائده مستثنی نیست.

صحبت‌های خانم مینا رهجوی خانم نرگس (همسفر خانم میترا):

این روز را خدمت جناب مهندس، خانم مونای عزیز، خانم میترا مادر عزیزم، و اعضای لژیون ایشان تبریک می‌گویم.

از تمام زحماتشان تشکر می‌کنم، ایشان برای حال خوب خودشان و من که در کنارشان بودم بسیار تلاش کردند. پایداری و خدمت‌های بیشتری را در کنگره برایشان آرزو دارم.

تایپ: مسافر ملیحه از لژیون ششم، خانم مینا همسفر از لژیون شانزدهم

ویرایش: مسافر خاطره، خانم فاطمه همسفر

عکس: مسافر فانزه کمک راهنما

ارسال: مسافر خاطره
ادامه مطالب در آرشیو کارگاه‌های آموزشی کنگره 60

هیچ نفسی بار نفس دیگری را به دوش نمی کشد
بازدید : 268
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 3:37

یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۹ - 17:16 - همسفرمیلادعیدی -

اولین جلسه از دوره اول سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی چالوس؛ با استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر آتنا با دستور جلسه «گلریزان» دوشنبه ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۹ راس ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، تشکر می‌کنم از دبیر و نگهبان عزیز و اعضای لژیون سردار و خدا قوت عرض می‌کنم خدمتشان.

در مورد جشن گلریزان؛ واقعیت امر این است که تا به امروز من هم برای شرکت در این جشن دلهره عجیبی داشتم؛ همیشه سعی کردم که در هر سالی یک رشد را تجربه کنم و خدا را شکر که امسال هم این اتفاق برای من و مسافرم افتاد و برای سال اول، عضو لژیون سردار شدیم؛ این‌یکی از آرزوهای من بود که خدا را شکر محقق شد.

عزیزان زیادی مارا حمایت کردند؛ ما در سال پیش تنها دو نفر سردار در قسمت همسفران داشتیم؛ اما خدا را شکر امسال تعداد سردارها به نقطه‌ای رسیده که جای تقدیر دارد. در گذشته برای شما عرض کردم که ما هم اکنون در نقطه‌ای ایستادیم که باید همه با هم یک دست بشویم برای نگه‌داشتن این شعبه؛ همه با هم فریادی بشیم برای حفظ سکوتی که در این هستی به آن نیازمندیم.

من واقعا قصد این را ندارم تا با خوب صحبت کردن مبلغ بیشتری را برای شعبه جمع‌آوری کنم؛ هزار مرتبه خدا را شکر که این مسئله اصلا در این شعبه اتفاق نیفتاد؛ و دلیل آن این است که همه شما عزیزان به آن بلوغ فکری و باوری که باید به آن دست پیدا میکردید رسیدید. کاملا این مسئله مشهود بود که کسانی که توانایی مالی بهتری داشتند احساس مسئولیت کردند و جور آن‌هایی که از این نظر توان مالی کمتری داشتند را کشیدند و این حرکت بسیار شایسته تقدیر و تشکر است.

کنگره 60 و روش درمانی منحصر به فردش دیگر فقط محدود به یک شهر و کشور نیست؛ این متد به یک متد جهانی تبدیل شده است و به صورت آکادمیک در دانشگاه و کلاس‌های درس به آن پرداخته می‌شود و حتی بسیاری از بیماری‌ها مانند ام اس، اسکیزوفرنی، بیماری صرع و بعضی سرطان‌ها با همین روش‌های در کنگره درمان میشود؛ اما برای اثبات دقیق علمی‌آن باید تلاش کرد و هزینه کرد. ما باید آن چیزهایی که در این اینجا تجربه کردیم و به چشم دیده ایم را با تلاش و مداومت زیاد به اثبات علمی‌برسانیم؛ و به همین دلیل است که گل‌ریزان امسال با سال‌های پیش متفاوت است و اهمیتی ویژه دارد.

با اینکه می‌دانم اعضای محترم شعبه مطلع هستند و برایشان شفاف شده است که این مبالغ صرف چه‌کاری می‌شود اما وظیفه خود می‌دانم که یادآور شوم که اگر کسی احساس می‌کند تحت فشار است یا در عمل انجام شده قرار گرفته است؛ میتواند به ما بگوید تا مبلغ اورا باز پس بدهیم. چون که این مبالغ برای کار‌های مهمی‌خرج می‌شود و باید با رضایت خاطر پرداخت بشود؛ این مبالغ زمین می‌شود برای شعبه چالوس؛ یا صندلی می‌شود در دانشگاه کنگره شصت و کسی چه میداند؛ شاید نوه‌ها و نتیجه‌های ما بر روی آن بنشینند و نسل‌های بعدی ما صدقه سر این مبالغ، سر آسوده بر بالین بگذارند و سختی‌هایی که ما کشیده‌ایم را تجربه نکنند.

دقایقی پیش با آقای یادگاری صحبت می‌کردم درباره رتق‌وفتق برخی از امور؛ حرف از میزان واریزی‌ها شد وقتی به ایشان مبلغ جمع‌آوری شده در قسمت همسفران را گفتم بسیار تشکر کرند از زحمات ما همسفران و فرمودند که حتی همسفران از قسمت آقایان هم دارند جلو میزند و این جای شکر دارد.

امیدوارم به یاری خداوند به‌زودی زود مبلغ زمینی که برای نمایندگی چالوس نیاز است جمع‌آوری شود و خودتان میدانید که مکان این زمین اهمیتی ندارد؛ بلکه این اهمیت دارد که بالاخره ما یک نقطه‌ای از این شهر را داشته باشیم که برای خودمان باشد و بتوانیم با فراغ بال خدمت بکنیم و خدمت بگیریم و روز به روز رشد کنیم؛ این صندلی‌ها که ما بر روی آن نشسته‌ایم تنها یک صندلی نیست؛ خودتان به یاد دارید که با چه حالی وارد کنگره شدید و چه روز‌ها و شب‌هایی که تلاش کردیم و امروز که به چشم‌های یکایک شما نگاه میکنم؛ آن درخششی که به چشم می‌آید بخاطر قطره اشکی از سر افسردگی نسیت؛ بلکه نور ایمان و یقین است؛ و صلابتی که امروز در قدم‌های شما وجود دارد به دلیل اعتقاد به وعده راستین خداوند است و همه شما میدانید که وعده خداوند حق است و هیچ گاه تخلف پذیر نیست.

سال‌ها پیش که آقای مهندس اعلام کردند میخواهیم لژیون مالی تشکیل بدهیم؛ من اصلا باورم نمیشد که یک نفر بیاید و مثلا از 5 میلیون پولش بگذرد و عضو لژیون مالی بشود؛ اما بعدها درک کردم که چطور اعضای کنگره از مالشان بدون کوچک ترین تردیدی می‌گذرند؛ و خدا را شکر امروز ما سرداران زیادی داریم؛ اما عزیزانی که سردار نشدند به هیچ وجه فکر نکنند که بین ما و آن‌ها تفاوتی هست؛ انشاالله در سال‌های بعد بتوانید در این جایگاه و در جایگاه‌های بالاتر قرار بگیرید.

وقتی من مبلغ خود را پرداخت کردم؛ بعد از آن قرآن را گشودم و آیه‌‌‌ای سوره بقره به چشمم آمد که خداوند درباره پاداش کسانی که انفاق می‌کنند صحبت میکند و می‌فرمایند که گناه‌هایشان پوشیده می‌شود؛ و چه چیزی از این بالاتر که خداوند به تو قدرت بدهد تا ویژگی‌ها و گناهانی که سال‌هاست با آن‌ها دست و پنجه نرم میکنی از خودت دور کنی؟ و ما هیچ کداممان این چشم داشت را نداشیتم که خداوند حتما چند برار مبلغی که پرداخته‌ایم را به ما برگرداند؛ اما خداوند در قرآن قسم خورده است که از هفت دانه انفاق را به هفتاد دانه جبران میکند و هفتاد دانه را به هفتصد دانه؛ اما همانطور که عرض کردم نیت ما حساب‌وکتاب ریاضی نیست؛ بلکه نیت ما آن عزیزانی هستند که فرداها و سال‌های سال قرار است در این مکان حضور پیدا کنند و اینجا مامنی بشود برای التیام آن‌ها.

بگذارید حکایتی کوتاه برایتان تعریف کنم؛ پادشاهی در دم مرگ؛ برای انتخاب پادشاه بعدی شرطی می‌گذارد که هرکس آن را انجام بدهد پادشاه است؛ او اعلام داد که هرکس بتواند یک شبانه روز در یک قبر بخوابد جانشین من خواهد شد؛ هیچ کس داوطلب نشد؛ الا یک فقیر؛ فقیر در قبر می‌خوابد و فردا وقتی به سراغش میروند و او را در می‌آورند پا به فرار می‌گذارد و می‌گوید که نمی‌خواهم پادشاه باشم. دلیل این مسئله این بود که آن فقیر در درون قبر به خواب میرود و در عالم رویا نکیر و منکر را می‌بیند. آن‌ها از او می‌پرسند که تو در دنیا چه داشتی؟ او میگوید تنها یک خر داشتم؛ آن‌ها فقیر را بازخواست کردند که چرا در فلان روز به آن خر کم غذا دادی؟ یا چرا بار سنگین بر او بستی؟ و با گرزی آتشین بر سر او کوفتند؛ و صبح که فقیر از قبر درمی‌آید هراسان فرار میکند و به بقیه میگوید که من نتوانستم جواب یک خر را بدهم چگونه میتوانم جواب یک کشور را بدهم؟

می‌خواهم این نتیجه‌گیری را بکنم که چیزهایی که امروز در اختیار ما هست و ما مالک و متصرف آن‌ها هستیم؛ کار مارا برای پاسخ‌گویی در فردای قیامت سخت میکند؛ و چه خوب است که ما با انفاق کردن مال خود؛ بار مسئولیت خود را سبک‌تر کنیم. البته این نکته که عرض کردم برای کسانی است که اعتقاد دارند؛ اما کسانی که چنین اعتقاداتی را ندارند هم باید آگاه باشند که ثروتمند ترین آدم‌های دنیا هم بسیار از مال خود می‌بخشند و نه برای اینکه صرفا بخواهند آدم خوبی باشند؛ بلکه به عنوان یک قانون بدون تخلف به این گزاره اعتقاد دارند که زمانی ثروت شما چند برابر می‌شود که بدون واهمه از آن ببخشی.

در آخر باز هم به سخن پیشین خودم بازمی‌گردم و تکرار میکنم که ما، همه با هم یک دست هستیم؛ و یک دست وقتی قدرت دارد که تمام سلول‌های آن در کنار هم جمع باشند و احساس مسئولیت کنند. ما دستی هستیم که قرار است شعبه چالوس را امروز سرپا نگه داریم و خدا شاهد است که این کار را فقط برای خودمان نمی‌کنیم؛ که اگر این باشد عین خودخواهی است؛ بلکه ما امروز درختی را می‌کاریم که تا سال‌های سال، سایه باشد برای هر آن‌کس که گذارش به این شعبه می‌افتد و نسیم باشد برای هر آن‌کس که گرمای روزگار، طاقتش را بریده است.

تایپ: همسفر فاطمه لژیون سوم

عکس: همسفر حلیمه و همسفر صدیقه

ارسال : همسفر صدیقه
ادامه مطالب در آرشیو دستور جلسات هفتگي

شخص در پایان سفر احساس می کند از مادر متولد شده است
بازدید : 436
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 16:37

جمعه بیست و سوم آبان ۱۳۹۹ - 22:27 - همسفرمیلادعیدی -

جلسه ششم از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی ویژه مسافران کنگره60 نمایندگی رودهن با استادی ایجنت محترم مسافر احمد، نگهبانی مسافر مهرداد و به دبیری کمک راهنما مسافر داود با دستور جلسه 《گلریزان》 در روز چهارشنبه 21 آبان ماه 1399 رأس ساعت 17 بعدازظهر آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه امروز در مورد گلریزان است و من می‌خواهم به این موضوع بپردازم که این سیستم به من یاد داد اگر می‌خواهم کارای را آغاز کنم باید از درون خود شروع کنم، اگر می‌خواهم لبخند بر روی لبان شما ببینم اول باید خود لبخند بزنم، اگر می‌خواهم محبت از درون شما ببینم اول باید خود محبت کنم... و این‌ها عواملی هستند که باعث به وجود آمدن ایمان در درون ما می‌شود و همین ایمان است که باعث می‌شود تا من کار یا وظیفه خود را از درون و با عشق بسیار و به بهترین شکل ممکن انجام دهم که محرک به وجود آوردن این ایمان، حرکت کردن در این مسیر می‌باشد و همین ایمان خود به وجود آورنده یک سری جشن‌ها در این مجموعه می‌شود که ما در طول سال شاهد جشن‌هایی مانند جشن همسفر، جشن گلریزان، هفته راهنما، هفته مرزبان و دیدبان هستیم و موضوع مهم این است که هیچ اجباری برای شرکت کردن در این جشن‌ها وجود ندارد و تمامی‌این قدرانی و سپاسگزاری‌ها از درون و با عشقی مملو از محبت و دوست داشتن است و تمامی‌این موضوعات از همان ایمان نشات می‌گیرد.

جا دارد به این موضوع اشاره کنم که امروز در حضور نماینده مجلس این منطقه بودم و در پایان صحبت‌هایمان ایشان از من پرسیدند چه کاری از دست من برمی‌آید تا برای شما انجام دهم و من در پاسخ به او گفتم من توقع یا درخواست چیزی از شما ندارم تنها به این خاطر در اینجا حضور پیدا کردم تا به عنوان مسئول نمایندگی رودهن یا عضوی از اعضای کنگره 60 به شما بگویم که در این منطقه یک چنین جایی وجود دارد که باعث به رهایی رساندن صدها نفر شده است و تنها قصد من مطلع کردن شما از این موضوع بود. چرا؟ به خاطر اینکه ما به حمایت هیچ شخصی نیاز نداریم و تنها خواهان حمایت معنوی آن‌ها هستیم. به دلیل اینکه تمامی‌حمایت‌های مادی و معنوی را تک‌تک بچه‌هایی که در این مجموعه حضور دارند انجام می‌دهند و ما نیاز به کمک هیچ شخص یا ارگانی خارج از این مجموعه نداریم.

امروز اگر ما دارای یک چنین مجموعه‌ای در این منطقه هستیم آن را مدیون تک‌تک افرادی هستیم که از همان روز اول که این نمایندگی آغاز به کارکرد با پرداخت‌های مالی خود باعث پا گرفتن این نمایندگی شدند. حال چرا این افراد این کار را کردند؟ جواب سؤال کاملاً مشخص است، به خاطر ایمانی که در درون آن‌ها وجود داشت این کار را انجام دادند و من از تمامی‌آن‌ها به خاطر این عمل ارزشمندشان ممنون و سپاسگزارم.

در آخر امیدوارم امشب شاهد جشن پرشور و پربرکتی در این نمایندگی باشم. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما ممنون و سپاسگزارم.

حضور آقای دکتر محمد قانبیلی رئیس عالی شورای استانها و آقای حاج حمید زاهدی رئیس شورای شهر بومهن

در ادامه شاهد جشن گلریزان بودیم

معرفی دنورهای نمایندگی

در ادامه جشن و گلریزان

عکاس: مسافر رحیم، مسافر رضا

تنظیم و ویراستاری: مسافر محمود
ادامه مطالب در آرشیو اخبار داخلی

تکنیک ویژه طراحی لوگو
بازدید : 549
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 16:37

جمعه بیست و سوم آبان ۱۳۹۹ - 22:20 - همسفرمیلادعیدی -

دهمین جلسه از دوره سی‌ام کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره 60 ، با استادی ایجنت محترم شعبه لوئی پاستور آقا فرشید، نگهبانی آقای داود و دبیری آقای عبدالله با دستور جلسه ( هفته گل‌ریزان) درروز شنبه17آبان 1399 ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

اینکه امروز این جشن را می‌بینید بسیار جای خوشحالی دارد و خود من هم خوشحالم به خاطر این موهبت الهی که دوباره فرصت آن به من داده‌شده که باشیم و با همدیگر بتوانیم هم دریافت کنیم و هم پرداخت کنیم و خدمت کنیم و از خدمت دیگران بهره ببریم.

شاید یکی از پر لذت‌ترین لحظه‌ها این است که از تک‌تک فرصت‌ها استفاده کنیم و بتوانیم کاری را انجام بدهیم.

خب کنگره همه می‌دانند سال 1377 که آقای مهندس سفرشان تمام شد و توانستند درمانشان را انجام بدهند با کمک استادهایشان و با الهام گرفتن از ماه مبارک رمضان شکل گرفت.

از همان ابتدا هم ایشان و هم استادان آقای مهندس معتقد بودند که این روش باید به ثبت برسد و حتماً باید کتابی نگاشته بشود و در اختیار انسان‌های دیگر قرار بگیرد و نه کسانی که ‌فقط درگیر مصرف مواد بودند بلکه همه انسان‌هایی که درگیر تاریکی‌ها بودند همه بیایند از این روش استفاده بکنند تا بتوانند به بند اولیه وصل بشوند.

از همان موقع حرکت کنگره 60 شروع شد و همان ابتدا آقای مهندس می‌خواستند با روش‌های مختلف این مسیر را اشاعه بدهند و دانه‌دانه مسیرها پیدا شد. اولش در همان خیابان سهروردی با جمعیت آفتاب و باخانم جلودار زاده کار را شروع کردند و بعد از مدتی ستاد مبارزه با مواد مخدر تو کوچه مهدی زاده یک اتاقی به کنگره دادند به‌اندازه اتاق مرزبانی نمایندگی ما که من خودم سال 1388 آنجا رفته بودم و بعداً یک سالن هم به ما دادند که سریال مسافر رو آنجا ساختند.

یکی از خاطرات آقای مهندس در اولین جلسه‌ای که در آنجا حضور داشتند رو این‌طور نوشتند که هنگامی‌که من داشتم صحبت می‌کردم، یکی از بچه‌ها چرت می‌زد و یکی دیگر مصرف نکرده بود و حالش خوب نبود و یکی هم می‌گفت آقا اگر می‌خواهید بچه‌ها را با تریاک درمان کنید تریاک را بدهید من نگه‌دارم چند جلسه اول به همین ترتیب بود و اولین دستور جلسه هم وادی اول بود که دفتر دبیرش هم هست در دفتر آقای خدامی‌که دیده‌بان تحقیقات هستند و اما بعد از چند جلسه که گذشت و آقای مهندس این وضع رو که می‌دید میگوید رفتم خانه خیلی هم‌دلم گرفته بود و خودم رو در جایگاهی دیدم که من نشستم و دارم برای عده‌ای سخنرانی می‌کنم و می‌گم شما باید در این جنگ پیروز بشوید و این‌ها کسانی هستند که لشکر شکست‌خورده‌اند که نه پوتینی دارند نه لباس درستی دارند چه برسد به صلاح ، می‌گوید رفتم کتاب حافظ را باز کردم و این شعر آمد

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود*** وین راز سر به مُهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر*** آری شود ولیک به خون‌جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه*** کز دست غم، خلاص من آنجا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان*** باشد کزان میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو*** لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من*** آری به یُمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب*** یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود

بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی*** مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود

این سرکشی که کنگره‌ی کاخ وصل راست*** سرها بر آستانه‌ی او خاک در شود

و میگوید احساس کردم که این مسیر، مسیر ادامه‌داری است و اتفاق‌هایی که قرار است بیافتد حتماً میافتد و از آن سال به بعد کنگره شروع کرد به حرکت کردن و طی شکایتی که یکی از این مرکزهای ترک اعتیاد از کنگره کردند مأموران آمدند و چیزی پیدا نکردند ولی سه روز آقای مهندس رو بازداشت کردند و درب آکادمی‌تا دو ماه پلمپ بود و کنگره رو تعطیل کردند ولی جلسات تو راهروی بغل کوچه صدری بین شمشادها و دیوار برگزار می‌شد، مرزبانان زیراندازی انداخته بودند و مشاوره و پذیرایی همان‌جا انجام می‌شد.

بعد از باز شدن پلمپ و برگزاری جلسات آقای مهندس یک حسابی رو باز کردند به نام حساب ذخیره زمین که ما روزی از این حساب باید برای خودمان زمین بگیریم و برای خودمان جایی را داشته باشیم، از آن تاریخ پانزده سال می‌گذرد و کنگره 60 بیش از هفتاد شعبه دارد که مال خود کنگره است که تعدادی رهن است و باقی خریداری‌شده و به نظر من این‌یک حرکت عظیم برای یک NGOاست.

هرکدام از افرادی که در لژیون سردار هستند و یا دنور یا پهلوان هستند،این اجازه را آقای مهندس صادر کرده است که می‌توانند در تمام حساب‌ها، پرداختی‌ها و دریافتی‌های کنگره را ببیند و همه‌چیز کاملاً شفاف و اعیان است.

برای مثال در نمایندگی لوئی پاستور اگر دارایی‌هامون یک میلیارد تومان است 580 میلیون آن برای رهن اینجا پرداخت‌شده و 420 میلیون تومان هم به‌عنوان ذخیره شعبه نگهداری می‌شود و هر وقت پول ما رسید به 4 میلیارد 5 میلیارد درخواست می‌دهیم و میریم آن ملک رو خریداری می‌کنیم. این نشان می‌دهد که این حرکت، حرکتی است که اتفاق افتاده، حرکتی که مبدأ آن مشخص است ولی انتهایی ندارد و ادامه دارد. مثل حرکت زمین، حرکت روشنایی و آن اتفاقی که افتاد این بود که کسانی آمدند و به کنگره خودشان باور داشتند که می‌توانند دست‌به‌خیر داشته باشند.

جشن گلریزان ریشه در فرهنگ ما دارد وقتی در زورخانه‌ها کسی مشکل مالی داشت خیرین جمع می‌شدند و براش پولی جمع می‌کردند تا مشکلش برطرف بشود این رسم از چند سال پیش هم در کنگره اجرا می‌شود و بودن هم‌چین جایگاهی سبب شده است که افراد ورود کنند و مبالغ بیشتری را پرداخت کنند و ما این قدرت رو پیدا کردیم که بتوانیم مکان‌های بزرگ‌تر و بهتری رو تهیه کنیم، سبب شد که ما بتوانیم دانشگاه جهانی اعتیاد رو تأسیس کنیم.

ما اگر بخواهیم یک کار بزرگی رو انجام بدیم نیاز هست قدم‌های بزرگی برداریم

در کنگره افرادی که بالای 50 میلیون پرداخت می‌کنند عنوان بخشنده ( دنور ) را دریافت می‌کنند

و افرادی که بالای 500 میلیون پرداخت می‌کنند عنوان پهلوان را دریافت می‌کنند

اگر قرار بود یک کوهی خراب بشود باید یک دره عظیمی‌پر شود اگر قرار بود دانشگاهی زده بشود که در فاز اول نه هزار مترمربع زیربنا در سه‌طبقه داشته باشد و در فاز دوم ده هزار مترمربع به آن اضافه کنیم، قطعاً این نیاز به یک پشتوانه عظیم مالی دارد.

جشن را در ابتدا باکسانی شروع می‌کنیم که عضو لژیون سردار یا دنور یا پهلوان هستند.

در ادامه اعضای نمایندگی با دو سوم ظرقیت خود به دلیل شرایط کرونا این هفته را جشن گرفتند.

خلاصه نویسی : مسافر پرویز

تایپ : مسافر فرامرز

عکاس: مسافر مهدی

ضبط صدای استاد: مسافر فرامرز

تنظیم و ارسال: مصطفی بیات
ادامه مطالب در آرشیو اخبار داخلی

حضور دکتر محمد قانبیلی رئیس عالی شورای استانها و آقای حمید زاهدی رئیس شورای شهر بومهن در جشن گلریزان

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی