سیزدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی عمومیویژه مسافران کنگره 60؛ نمایندگی رودهن با استادی ایجنت محترم احمد رستمی، نگهبانی مسافر مهرداد و دبیری مسافر محدرضا با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» شنبه سوم آبان ماه 1399 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر
دستور جلسه امروز به دو بخش تقسیم میشود: ابتدا وادی دوم و سپس جشن سه سال رهایی مرزبانان محترم نمایندگی رودهن، آقا سعید و همسفرشان خانم مریم.
وادی دوم میگوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
ناامیدی یکی از حسهایی هست که یک مصرفکننده مواد مخدر و حتی انسانهایی که درگیر مواد مخدر نبودهاند، با آن درگیر هستند و البته خیلی از دوستانی که وارد کنگره 60 میشوند فکر میکنند که دچار ناامیدی نشدهاند در اینجا میخواهم به آنها بگویم که این حس منفی یک طیف میباشد و هر شخصی به یک اندازهای دچار آن میباشد.
من همزمانی که وارد کنگره شدم با دیدن کتاب وادیها و یک نگاه سطحی به آن، فکر میکردم که مسائل سادهای را بیان میکند و خیلی به درد من نمیخورد اما امروز با نگاه به وادی دوم متوجه میشوم که از کدام ضلع مثلث جهالت ضربه میخورم که البته مثلث جهالت را میدانیم که شامل ترس، منیت و ناامیدی است. این ناامیدی حسی است که با مصرف مواد مخدر قدرتمندتر میشود تا جایی یکه گاهی یک مصرف کننده مواد مخدر دست به خودکشی میزند زیرا برای رهایی از بند مواد مخدر دست به هر کاری زده ولی موفق نشده است.
من هم مدتی که از سفرم گذشت و زمانی که بیشتر این وادی را مطالعه کردم متوجه شدم برای درمان اعتیادم باید از این وادی گذر کنم زیرا در اواخر دوران مصرف به این تفکر رسیده بودم که به درد هیچ کاری نمیخورم و مطمئن بودم هیچوقت از مصرف مواد رها نمیشوم و بارها گفته بودم که اگر مردم مرا با مواد مصرفیام دفن کنید.
بخش دوم تولد سعید عزیز هست و من این روز را به همسفرشان و راهنمایان ایشان که در ابتدا خانم فاطمه ملکی و سپس خانم فاطمه نصیری و در حال حاضر خانم ناهید ایجنت محترم هستند، تبریک میگویم، همینطور به راهنما سفر اول آقا سعید که آقا نقی پازوکی بودند این روز را تبریک میگویم. اگر من بخواهم در مسیر کنگره مانند آقا سعید و همسفرشان بشوم که هر دو مرزبان میباشند باید تلاش بسیاری انجام بدهم. یکی از شاخصههای سعید این است همیشه لبخند به لب دارد و همینطور بسیار فرمانبردار است و هر کاری که میخواهد در کنگره و در مرزبانی انجام دهد با من و مرزبانان دیگر مشورت میکند؛ یعنی اول مشورت میکند و بعد تفکر، سپس تصمیم میگیرد.
همسفر ایشان نیز از ابتدا خدمتگزار بودند تا به امروز که در جایگاه مرزبانی هستند و همینطور شال راهنمای تازه واردین دارند و امیدوارم سال آینده هر دو این عزیزان شال کمک راهنمایی بر گردن داشته باشند و همینطور در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشند.
اعلام سفر مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر با بیش از ۱۰ سال تخریب وارد کنگره شدم؛ آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره، مدت ۱۱ ماه سفر کردم به روش DST، با داروی درمان شربت OT، راهنما ایجنت محترم آقای احمد رستمی، رهایی از بند مواد مخدر ۳ سال و ۳ ماه و ۳ روز.
آرزوی مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر کنگره از عشق بناشده است و زیربنای آن محبت است، حتی تمامیسختیهای آن و یا برج زدنها و ... بسیاری از همسفران را میبینم که در این مجموعه خدمتگزار هستند، اما مسافرانشان هنوز به رهایی نرسیدهاند. بسیاری از همسفران هستند که به همراه مسافر خود گل رهایی را دریافت میکنند و خودشان این موضوع را میدانند که مسافرشان هنوز به آن رهایی واقعی نرسیده است. تکتک این عزیزان در ذهن من حضور دارند و من حتی آرزوی دوم خود را هم نمیخواهم و امشب به همین شال قسم میدهم که تمامیاین عزیزان بتوانند روزی به رهایی واقعی برسند.
سخنان مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر از بنیان کنگره؛ جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم کردند، همچنین از تمامیدوستان عزیز تشکر میکنم که اکنون در اینجا حضور دارند. تشکری دیگر دارم از احمد آقا ایجنت محترم نمایندگی؛ از آقای شهریاری عزیز که مدتی از خدمت مرزبانی را با ایشان سپری کردم، از آقای اکبر ممیزاده و راهنمای سفر اول خود آقا نقی نیز تشکر میکنم که تمامیاین عزیزان در این مدت برای من زحمات فراوانی کشیدند و من توانستم در کنارشان آموزشهای بسیاری کسب کنم.
صحبتهای بسیاری آماده کرده بودم که در اینجا عنوان کنم اما فرصت کم است و تنها به چند موضوع کوتاه اشاره میکنم. به یاد دارم زمانی که به رهایی رسیدم و وارد سفر دوم شدم راهنمای من این پیام را برای من نوشت «درصدد آن برآید گرچه سخت است که در این جهان و جهان دیگر کارتان آسان خواهد شد» زمانی که این پیام را خواندم به خود گفتم: اکنون صفات بسیاری در من تغییر کرده، هرچند اکنون نواقصی در خوددارم اما بر صدد برطرف کردن آنها هستم و نگاهم را به دنیا تغییر دادهام و سعی کردهام همیشه با نگرشی مثبت به زندگی نگاه کنم و از آن حس و انرژی مثبت دریافت کنم.
سخنان کمک راهنمای همسفر، ایجنت محترم خانم ناهید:
سلام دوستان ناهید هستم یک همسفر بسیار خوشحال هستم که در این جشن حضور دارم. در ابتدا سومین سال رهایی آقا سعید را به ایشان و راهنمای محترمشان و همچنین به خانم مریم و همچنین به کمک راهنمایان قبلیشان خانم ملکی و خانم نصیری تبریک عرض میکنم. من به خاطر رسوم کنگره اکنون در این جایگاه حضور دارم وگرنه تمام زحمات خانم مریم را خانم ملکی و خانم نصیری کشیدهاند؛ اما در این مدتی که در این نمایندگی حضور دارم شاهد زحمات بسیاری از خانم مریم در این مجموعه بودهام و ایشان در جایگاه مرزبانی زحمات بسیاری را متحمل میشوند و در مسئولیتهای خود بسیار دلسوز و ثابتقدم هستند و همیشه حضور پررنگی در این مجموعهدارند و بسیار از ایشان سپاسگزار هستم. خانم مریم از روحیه بسیار خوب و بالایی برخوردار هستند و من زمانی که در نمایندگی حضور ندارم خیال راحتی نسبت به عملکرد همسفران در این نمایندگی دارم.
موضوع بسیار جالب و زیبایی که به نظر من میآید این مسئله است که چقدر زیباست زمانی که مسافر و همسفر در کنار هم و در یک جایگاه خدمت میکنند، مسافر و همسفری که قبل از وردشان به کنگره به خاطر مسائلی که مربوط به تاریکیها میشد تحمل دیدن یکدیگر را نداشتند اکنون در کنار هم و در یک راستا خدمت میکنند و این موضوع را خود تجربه کردهام و زمانی با مسافر خود در نمایندگی صالحی مرزبان بودم و این مسئله بسیار زیبا و حائز اهمیت است و این عزیزان باید اهمیت این موضوع را بدانند.
سخنان همسفر سعید، مرزبان محترم خانم مریم:
سلام دوستان مریم هستم همسفر سعید من از خداوند بزرگ شاکر و سپاسگزارم که این روز قشنگ را تجربه میکنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من همسفر به همراه مسافر خود بتوانیم به این حال خوش و آرامش برسیم. از راهنمای مسافر خود آقای احمد رستمیو از راهنمای خود خانم ناهید تشکر میکنم، همچنین از راهنمایان قبلی خودمان آقای نقی پازکیان؛ آقای اکبر ممیزاده، آقای رضا شهریاری و خانم فاطمه ملکی، خانم فاطمه نصیریان تشکر میکنم و از تمامیآنان ممنون و سپاسگزارم.
یکی از دلایلی که باعث شد تا من بتوانم مسافر خود را بهتر درک کنم و او را در طول این مسیر بیشتر کمک کنم، همین موضوع عوض کردن چندین راهنما بود. اگر مسافر من میگوید که من در این مسیر او را کمک کردهام نظر لطف ایشان است. من میخواهم بهتمامیمسافرانی که همسفرانشان در این مسیر همراهیشان نمیکنند بگویم: این مسیر را بهتنهایی طی نمودن بسیار سخت است؛ یک همسفر خیلی میتواند در طی نمودن این مسیر به مسافر خود کمک کند، نمیدانم حال چه گرهای یا مشکلی در کارتان است اما بههرحال امیدوارم این مسئله یا مشکل حل شود و همسفرانتان روزی در کنارتان سفر کنند و آنها نیز بتوانند به حال خوب برسند.
عکاس: مسافر رحیم
تنظیم و ویراستاری: مسافر
ادامه مطالب در آرشیو اخبار داخلی