یکشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۹ - 10:8 - همسفرمیلادعیدی -
همسفر اعظم به همراه مسافرش حدود 7 سال پیش وارد کنگره شد و با سپری کردن 13 ماه هر دو وارد سفر دوم شدند. اکنون 5 سال و 9 ماه است که این خانواده از بند اهریمن آزاد و رها هستند.
همسفر اعظم با راهنمایی کمک راهنمایش همسفر لیلا توانست در آزمون کمک راهنمایی شال سبز کمک راهنمای تازه واردین را دریافت کند و اکنون در این جایگاه خدمت میکند. اکنون مرزبان شعبه همسفران ستارخان است. به بهانه هفته مرزبانی با او گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید:
هفته مرزبانی و به شما تبریک میگوییم، در ابتدا به ما بگویید تأثیر خدمت مرزبانی در زندگی شما تا الآن چگونه بوده است؟
مهمترین تاًثیری که خدمت مرزبانی در زندگی من داشت این بود که توانستم خیلی بهتر وقت و زمان را برنامهریزی کنم. قبل از این اگر قرار بود به شعبه بیایم اگر کاری پیش میآمد مهم نبود که شروع جلسه عمومیدر شعبه باشم بلکه فقط برایم حضور در لژیون مهم بود؛ اما الآن با مدیریت در وقت همیشه سعی کردم یک ساعت قبل یا حتی زودتر در شعبه حاضر باشم.
مهمترین تغییری که بعد از مرزبان شدن در خودتان احساس کردید چه بوده است؟
مهمترین تغییری که در خودم احساس کردم این بود که قدرت گفتن کلمه «نه» در من شکل پیدا کرد. شاید تا قبل از این هرکس از من انتظاری داشت بدون در نظر گرفتن توانایی خودم و بدون هیچ تفکری میپذیرفتم و تا زمانی که آن مسئولیت را انجام نمیدادم، آرامش نداشتم؛ اما شاید الان مسئولیتپذیرتر شده باشم ولی جایی که از قدرت من خارج باشد خیلی راحت قبول نمیکنم حتی اگر طرف مقابل از من برنجد.
خدمت سالم از دیدگاه شما چیست؟
خدمت سالم ازنظر من خدمتی است که هدف عالی را به دنبال داشته باشد و زمانی که انتهای هر جلسه من از عملکرد آن روزم راضی بوده باشم و طبق قوانین و چهارچوب تعیین شده خدمت کرده باشم به نظرم خدمتی سالم بوده است. چون عقیده من این است که خدمت سالم هیچگونه خستگی و کسالت را به دنبال نخواهد داشت، بلکه تو به آرامشی خواهی رسید که قابل وصف نیست و این خیلی جالب است که در ازای خدمتی که میکنی هیچگونه چشمداشتی نداری و زمانی که رضایت و آرامش را در چهره مقابلت میبینی به شادی حقیقی میرسی. به قول استاد امین شادی حقیقی این نیست که تو همچون ستارگان بدرخشی بلکه شادی حقیقی آن است که کمک کنی تا دیگران همچون ستارگان بدرخشند.
نظر شما در مورد جمله: «جایگاههای خدمت افراد را انتخاب میکنند نه افراد جایگاه را» چیست؟
بار اول که داوطلب انتخابات مرزبانی شدم و عضو علیالبدل شدم خیلی ناراحت بودم و اولین بار این جمله را از زبان راهنمای عزیزم شنیدم که جایگاه خدمت باید تو را انتخاب کند نه تو خدمت را. آن لحظه متوجه منظورش نشدم ولی بهمرور که گذشت اتفاقاتی برایم افتاد که درک کردم اگر آن زمان مرزبان بودم هیچگاه نمیتوانستم خدمت شایستهای ارائه دهم. پس بهقولمعروف پشت پرده چیزی هست که ما از آن بیخبریم.
مهمترین اتفاقی که در این جایگاه تجربه کردید و تأثیر زیادی روی شما گذاشت چه بود؟
شاید زمانی که بهعنوان یک رهجو به کنگره میآمدم در مقابل برخی افراد حس خوبی نداشتم و سعی میکردم حتی با آنها رو در رو نشوم؛ ولی زمانی که در این جایگاه قرار گرفتم یاد گرفتم که همه افراد را با هر شرایطی که هستند بپذیرم و حتی دوست بدارم و انشا الله به عشق بلاعوض برسم.
در شرایط سخت کرونا چگونه توانستید همیشه در شعبه حضورداشته باشید؟
در این شرایط همیشه در ذهن خودم افرادی را تصور کردم که از هرجایی ناامید شدهاند و با کور سوئی امید به شعبه ما آمدهاند. پس همیشه با میل و خواسته قلبی آمدم.
آیا در شرایطی قرار گفتید که بین عمل نیک و بهظاهر نیک تردید داشته باشید و تصمیمگیری برایتان سخت بوده باشد، در این شرایط چه راهی انتخاب کردید؟
شاید اوایل شروع خدمت در این شرایط قرار گرفتم ولی خدا را شکر سعی کردم همیشه از نظر مشورتی مقام بالاتر که اسیستانت شعبه بود استفاده کنم.
به همسفرهایی که برای بهتر شدن حالشان به شما مراجعه میکردند چه پیشنهادی داشتید؟
همیشه سعی کردم با چهره و روی گشاده با افراد رو به رو شوم مخصوصاً افراد تازه وارد و زمانی که همسفر با حال بد وارد مرزبانی میشود اول سعی میکنم به او این اطمینان را بدهم که انتخاب درستی برای درمان مسافرشان کرده است و در ادامه با انتخاب درست راهنما گوش بهفرمان واقعی باشد تا انشا الله به آرامش برسد.
و حرف آخر؟
در پایان خداوند متعال را شاکرم که توانستم این جایگاه خدمتی را تجربه کنم و امیدوارم هرکسی در آرزوی رسیدن به این جایگاه است بتواند آن را تجربه کند.
جا دارد که از راهنمای عزیزم خانم لیلا تشکر و قدردانی کنم. همیشه مدیون زحمات و رهنمودهای ایشان هستم. امیدوارم برکت حال خوب امروز در زندگی ایشان جاری باشد. در آخر از شما سپاسگزارم که فرصتی در اختیار من قرار دادید تا بتوانم حس و حالم را به دیگران منتقل کنم.
تهیه و تنظیم: همسفر لیلا
ادامه مطالب در آرشیو گفت و گو